- شبق
- آزمندی به مقاربت
معنی شبق - جستجوی لغت در جدول جو
- شبق
- آرزومند شدن به جماع، آزمندی به مقاربت، شدت شهوت
- شبق ((بَ))
- آرزومند گشتن به جماع، شدت شهوت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با چوبدست زدن، تیز نگریستن، باز ماند
گریخته، گریزنده
آبک، سیماب
برپایه، بر پایه، تال، ترینان
خواستاری، شور، شادی
خاور، خورآیان
ریسمان بند، گوشه، دسته دسته چیزی
بر کندن ریش، در آمیختن، باز داشتن
سامه بند آنچه بر سر آن در اسپدوانی و تیراندازی سامه (شرط) بندند، نپی (قرآن مجید) به گواژ، یاد گیری با این آرش تنها در فارسی به کار می رود پیشی گیرنده پیش افتاده پیش افتادن روسش آنچه که بر سر آن در مسابقه اسب دوانی و تیر اندازی شرط بندند، مقداری از کتاب که همه روزه آموخته شود، جمع اسباق، قرآن. پیش افتادن سبقت گرفتن، پیشی سبقت. یا سبق تصمیم. تصمیم قبلی با نقشه معین قبل از ارتکاب جرم. یا سبق ورمایه. عقدیست به منظور پیشی گرقتن و غلبه بر دیگری در اسب دوانی تیر اندازی شمشیر زنی و آلات جنگی دیگر در مقابل مبلغی معین که به برنده تعلق خواهد گرفت با شرایط آن که در کتابای فقه مندرج است
پر آبی، تیز روی، زود اشکی
نادان
آواز، تارا گیاهی دریایی
داروش سپستان از گیاهان، تله چسبی برای پرندگان
دشوار و با مشقت و سخت و با زحمت
بدبافت، جامه پاره بچه گربه
عطیه و نیکویی مهر، کابین
تن، کالبد، سیاهی که از دور بنظر میرسد
عنکبوت
دالان و دهلیز کوچک
منسوب به شب. یا ستارگان شبی کواکب لیلی مقابل روزی، هنگام شب، پیراهن و جامه ای که شب پوشند. منسوب به شب
مثل و مانند، جمع مشابه، شبهات - جمع شبهه
نزدیک گردیدن، پرگوشتی درکودک
سردشدن، سرما سرمازده، گرسنگی، زهر
بچه شیر
درهمی توهم رفتن، فروبردن اندرکردن دام، دندانه های شانه پارسی تازی گشته چیک چوبک (چیق) در آمیختن به یکدیگر در آوردن چیزی را. دوک، چیزیست از چوب تنک یا چرم که بر گلوی دوک مضبوط سازند بادریسه دوک
سیری پری، ستبری ساغ پای، به ست ون آمدن ستوهیدن سیر رودرروی گرسنه سیری
کنج دهان
صدای بهم خوردن دو چیز آفتاب، جای بر آمدن آفتاب، مشرق
زدن، شکافتن اندامی را، تخم سوسمار مار ماهی
دیوانه واری شادی دیوانه وار
شکاف کوه گاباره دره