جدول جو
جدول جو

معنی شبق - جستجوی لغت در جدول جو

شبق
آرزومند شدن به جماع، آزمندی به مقاربت، شدت شهوت
تصویری از شبق
تصویر شبق
فرهنگ فارسی عمید
شبق
(شَ بِ)
شهوتی و آزمند به آرمیدن با زن. (از ناظم الاطباء). شدیدالشهوه. (محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
شبق
(شَ بَ)
در اصطلاح عامه، ترکه. (از دزی ج 1 ص 722). شاخۀ نازک عصامانند، عصا و چوبدست: شبقه بالعصا، او را با عصا بزد. (از محیط المحیط) ، سنبۀ تفنگ. (از دزی ج 1 ص 722)
لغت نامه دهخدا
شبق
(تَ)
ناگوارد شدن از گوشت. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، سخت آزمند شدن به آرمیدن بازن (و گاه این معنی در غیر انسان نیز آید). (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). انعاظ. (بحرالجواهر)
لغت نامه دهخدا
شبق
آزمندی به مقاربت
تصویری از شبق
تصویر شبق
فرهنگ لغت هوشیار
شبق
((بَ))
آرزومند گشتن به جماع، شدت شهوت
تصویری از شبق
تصویر شبق
فرهنگ فارسی معین
شبق
حشری، شهوت پرست، شهوتی، شبه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شبق
سیاه بسیار براق
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شفق
تصویر شفق
(دخترانه و پسرانه)
سرخی افق پس از غروب آفتاب
فرهنگ نامهای ایرانی
(اَ بَ)
نعت تفضیلی از شبق، آزمندتر به جماع.
- امثال:
اشبق من جماله.
اشبق من حبّی ̍. (مجمع الامثال میدانی). و رجوع به حبّی ̍ شود
لغت نامه دهخدا
(شَ بِ قَ)
مؤنث شبق. (از اقرب الموارد). رجوع به شبق شود
لغت نامه دهخدا
(بَ بَ)
بشبه. بشبقه. نام قریه ای است از قرای مرو شاهجان. (برهان) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از معجم البلدان) (از سروری) (از مرآت البلدان ج 1 ص 213) (از اللباب ج 1 ص 126). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 171 و بشبه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شبث
تصویر شبث
عنکبوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاق
تصویر شاق
دشوار و با مشقت و سخت و با زحمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبرق
تصویر شبرق
بدبافت، جامه پاره بچه گربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبر
تصویر شبر
عطیه و نیکویی مهر، کابین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبح
تصویر شبح
تن، کالبد، سیاهی که از دور بنظر میرسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبت
تصویر شبت
دالان و دهلیز کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به شب. یا ستارگان شبی کواکب لیلی مقابل روزی، هنگام شب، پیراهن و جامه ای که شب پوشند. منسوب به شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبق
تصویر خبق
آواز، تارا گیاهی دریایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبه
تصویر شبه
مثل و مانند، جمع مشابه، شبهات - جمع شبهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبن
تصویر شبن
نزدیک گردیدن، پرگوشتی درکودک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبم
تصویر شبم
سردشدن، سرما سرمازده، گرسنگی، زهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبق
تصویر دبق
داروش سپستان از گیاهان، تله چسبی برای پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربق
تصویر ربق
ریسمان بند، گوشه، دسته دسته چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبق
تصویر حبق
نادان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثبق
تصویر ثبق
پر آبی، تیز روی، زود اشکی
فرهنگ لغت هوشیار
سامه بند آنچه بر سر آن در اسپدوانی و تیراندازی سامه (شرط) بندند، نپی (قرآن مجید) به گواژ، یاد گیری با این آرش تنها در فارسی به کار می رود پیشی گیرنده پیش افتاده پیش افتادن روسش آنچه که بر سر آن در مسابقه اسب دوانی و تیر اندازی شرط بندند، مقداری از کتاب که همه روزه آموخته شود، جمع اسباق، قرآن. پیش افتادن سبقت گرفتن، پیشی سبقت. یا سبق تصمیم. تصمیم قبلی با نقشه معین قبل از ارتکاب جرم. یا سبق ورمایه. عقدیست به منظور پیشی گرقتن و غلبه بر دیگری در اسب دوانی تیر اندازی شمشیر زنی و آلات جنگی دیگر در مقابل مبلغی معین که به برنده تعلق خواهد گرفت با شرایط آن که در کتابای فقه مندرج است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبق
تصویر زبق
بر کندن ریش، در آمیختن، باز داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبق
تصویر آبق
گریخته، گریزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشق
تصویر بشق
با چوبدست زدن، تیز نگریستن، باز ماند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبل
تصویر شبل
بچه شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرق
تصویر شرق
خاور، خورآیان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شوق
تصویر شوق
خواستاری، شور، شادی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آبق
تصویر آبق
آبک، سیماب
فرهنگ واژه فارسی سره