جدول جو
جدول جو

معنی شبانروز - جستجوی لغت در جدول جو

شبانروز
(شَ)
شباروز. روزان و شبان. الاّیام بلیالیها. (التفهیم مقدمه ص قسط). شب و روز. مدت 24 ساعت. شبانه روز. (فرهنگ فارسی معین) :
شبانروز مادر ز می خفته بود
ز می خفته و دل ز هش رفته بود.
فردوسی.
بدی ده شبانروز بر پشت زین
کشیده به بدخواه بر تیغ کین.
فردوسی.
مسلمانان که آغاز شبانروز از فروشدن آفتاب همی گیرند. (التفهیم ص 69 چ همائی).
به یک شبانروز از پای قلعۀ سربل
برود راهت شد تازیان به یک هنجار.
فرخی.
به خبر دادن نوروز نگارین سوی میر
سیصدوشصت شبانروز همی تاخت براه.
فرخی.
از بند شبانروزی بیرون نهلدشان
تا خون برود از تنشان پاک به یکبار.
منوچهری.
هفت شبانروز بود به درد فرزند محمد مشغول بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 489).
یک شبانروز اندر آن خانه
گاه چامه سرود گه چانه.
(از لغت فرس اسدی).
بر لفظ زمانه هر شبانروزی
بسیار شنیده مر کلامش را.
ناصرخسرو.
بر در تسعین کنند جنگ شبانروز
در گه عشرین زجنگ هر دو معافست.
خاقانی.
در سفرش مونس و یار آمده
چند شبانروز بکار آمده.
نظامی.
شبانروزی به ترک خواب گفتند
به مرواریدها یاقوت سفتند.
نظامی.
شبانروزی دگر خفتند مدهوش
بنفشه در بر و نسرین در آغوش.
نظامی.
بودند بر او چو دایه دلسوز
تا رفت بر این یکی شبانروز.
نظامی.
اسبی دارم که نعره واری
طی می نکند به یک شبانروز.
نزاری.
روز خوابش گریبان گرفت و در آب انداخت بعد شبانروزی دگر بر کنار افتاد. (گلستان سعدی)
لغت نامه دهخدا
شبانروز
شب و روز مدت بیست و چهار ساعت
تصویری از شبانروز
تصویر شبانروز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شادروز
تصویر شادروز
(دخترانه)
نیکروز، خوشبخت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شب افروز
تصویر شب افروز
(دخترانه)
ماه، زیباروی، درخشنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهروز
تصویر شاهروز
(پسرانه)
نام پسر شاه بهرام پادشاه کشمیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شب افروز
تصویر شب افروز
ویژگی هر چیزی که در شب درخشندگی و روشنایی داشته باشد، ماه،
کرم شب تاب، حشره ای باریک و زرد رنگ از خانوادۀ سوسک که مادۀ آن از زیر شکم خود نور می تاباند، شب فروز، یراعه، ولدالزّنا، کمیچه، آتشک، آتشیزه، کرم شب افروز، شب چراغک، چراغینه، کاونه، چراغک، شب تاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبان روز
تصویر شبان روز
شبانه روز، تمام ۲۴ ساعت، شب وروز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شباروز
تصویر شباروز
شبانه روز، تمام ۲۴ ساعت، شب وروز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شادروز
تصویر شادروز
نیک روز، خوشبخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبانه روز
تصویر شبانه روز
تمام ۲۴ ساعت، شب وروز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شب فروز
تصویر شب فروز
ویژگی هر چیزی که در شب درخشندگی و روشنایی داشته باشد، ماه،
کرم شب تاب، حشره ای باریک و زرد رنگ از خانوادۀ سوسک که مادۀ آن از زیر شکم خود نور می تاباند، شب افروز، یراعه، ولدالزّنا، کمیچه، آتشک، آتشیزه، کرم شب افروز، شب چراغک، چراغینه، کاونه، چراغک، شب تاب
فرهنگ فارسی عمید
(شَ)
شبانه روزی. شبانروزی. بمجاز، همیشه. دائماً. پیوسته: رنود و اوباش بسیار بر خود جمعکرد بقصد خلیفه و شباروزی ملازم می بودند. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(شَ وَ)
شب پره را گویند و آن را مرغ عیسی خوانند. (برهان قاطع). مرغ شب پره که در شب پیدا شود. (فرهنگ رشیدی). مرغ عیسی. (آنندراج). شب پره. (فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
شبانه روزی. دائم. همیشگی. و رجوع به شبانروز شود:
ابر نوروزی و باران شبانروزی
نه عجب باشد اگر سبزه دمد ز آهن.
فرخی.
وزبند شبانروزی بیرون نکندشان
تا خون برود از تنشان پاک به یک بار.
منوچهری.
یمین تو به سخاوت چو ابر نوروز است
چنانکه باشد باران او شبانروزی.
سوزنی.
بخسبد شبانروزی از بیخودی
که خواب است بنیاد نابخردی.
نظامی.
ندانم نوحۀ قمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی.
حافظ
لغت نامه دهخدا
نیکروز، خوشبخت، کسی که روزش شاد است:
یکی نامجوی و دگر شادروز
مرا بخت بر گنبد افشاند گوز،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
بادروزه، روزگذار از طعام:
کسی را نبد بادروز نبرد
همی اسب جنگی بکشت و بخورد،
فردوسی،
رجوع به بادروزه، و شعوری ج 1 ورق 164 شود، شراب لعلی، (برهان) (ناظم الاطباء)، سرخ باد، (شرفنامۀ منیری)، شراب سرخ، (فرهنگ سروری)، صفرا، (برهان) (ناظم الاطباء)، سرخ باده و صفرا که بهندش پت گویند، (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ سروری)
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
شب افروز. که شب فروزان شود:
یکی گفتش ای کرمک شب فروز
چه باشد که پیدا نیایی به روز.
سعدی.
رجوع به شب افروز شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شبانه روز
تصویر شبانه روز
تمام 42 ساعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب افروز
تصویر شب افروز
هر چیزیکه در شب درخشندگی دارد هر چه در شب درخشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شباروز
تصویر شباروز
شب و روز (الیوم بلیلته)، همیشه پیوسته علی الدوام
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به شبانروز: ندانم نوحه قمری بطرف جویباران چیست مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی (حافظ 317)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب افروز
تصویر شب افروز
((شَ اَ))
هر چیز که در شب روشنایی داشته باشد، کرم شب تاب، ماه دهم از سال ملکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبانه روز
تصویر شبانه روز
شب و روز، بیست و چهار ساعت، یک شب و یک روز، همیشه، علی الاتصال
فرهنگ فارسی معین
نام یکی از روزهای ماه، در گاهشمار مازندرانی
فرهنگ گویش مازندرانی
شبانه روز
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی برنج
فرهنگ گویش مازندرانی