- شاگرد
- مرشد
معنی شاگرد - جستجوی لغت در جدول جو
- شاگرد
- آموزنده علم یا هنر نزد کسی، محصل و تلمیذ
- شاگرد
- کسی که نزد دیگری علم یا هنر می آموزد، پسری که در دکانی خدمت می کند، وردست، پسوند متصل به واژه به معنای کمک مثلاً شاگرد شوفر، شاگرد بنا
- شاگرد ((گِ))
- کسی که نزد دیگری علم و ادب یا هنر آموزد
- شاگرد
- Disciple
- شاگرد
- ученик
- شاگرد
- Schüler
- شاگرد
- discípulo
- شاگرد
- discepolo
- شاگرد
- discípulo
- شاگرد
- disciple
- شاگرد
- discipel
- شاگرد
- शिष्य
- شاگرد
- تابعٌ
- شاگرد
- תלמיד
- شاگرد
- öğrenci
- شاگرد
- mwanafunzi
- شاگرد
- শিষ্য
- شاگرد
- شاگرد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شاگرد بودن تلمذ تعلم، شاگردانه شاگردانگی
شاگرد بودن و آموختن علم یا هنر یا کار نزد استاد
Discipleship
ученичество
Jüngerschaft
учнівство
uczniostwo
discipulado