- شاهرخ (پسرانه)
- شاه منظر، کسی که رخساری همچون شاه دارد، آنکه چهره ای با هیبت و شکوه چون شاه دارد، نام پسر امیرتیمور پادشاه تیموری
معنی شاهرخ - جستجوی لغت در جدول جو
- شاهرخ
- رخ شطرنج، کشت دادن شاه و زدن رخ
- شاهرخ
- رخ شطرنج، رخ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دو رگ درشت گردن
پنهانی، به آرامی و خمیده
ورید، رگ گردن، رگ جان، حبل الورید
زیبا و خوشگل
مشهور، معروف، نامی، سرشناس
جوان
رخ شطرنج، کشت دادن شاه و زدن رخ