- شاهدوش
- خوبرو، زیبا
معنی شاهدوش - جستجوی لغت در جدول جو
- شاهدوش
- شاهد مانند، خوب رو، زیبا
- شاهدوش ((هِ وَ))
- خوب روی، خوش سیما
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خوبروی خوش سیما
شاه مانند
پرنسس
رسم و طریقه و عادت و آداب و رسوم
کسی که شب عروسی دوش بدوش داماد راه میرود و او را شاه بالا هم میگویند
میوه ای است زرد رنگ شبیه به زردالو آلوگرده اجاص اصفر
یک فرد از ایل شاهسون
رود بزرگ رودخانه بزرگ رودخانه عظیم، رود بزرگ ساز سیم بزرگ آلات موسیقی تار بمی که در اکثر سازها بندند مقابل نوعی ساز شهرود
خوبروی روز: خور
شاهدخت: چرا باید مهتران این چنین سخن گویند که شاه دختر کرا خواهد و کرا خواهد دادن
گونه ای توت که ارتفاعش بین 4 تا 10 متر است و آن گیاهان مرغوب میوه دار است و دارای شاخه های متعدد می باشد، اصل آن از ایرانست و از این کشور به آسیای صغیر و اروپا برده شده. برگهایش قلبی شکل و دندانه دار و رنگش سبز تیره است. گلهایش منفرد الجنس و بر روی یک پایه اند میوه شاه توت بزرگتر ار توت سفید و رنگش قرمز تیره یا ارغوانی و مزه اش ترش و شیرین و مطبوع است
پسر شاه شاهزاده، شاپور
واحد طول و آن از سر انگشت میانین دست راست است تا سر انگشت میانین دست چپ آن گاه که دستها را از هم بگشاید و آن معادل 5 ارش کوچک است باع قئلاج
ماه مانند، خوشگل و زیبا مانند ماه
آنکه شیر می دوشد، ظرفی که در آن شیر می دوشند، دستگاهی که زنان تازه زا برای دوشیدن شیر خود به کار می برند
در دورۀ صفویه، قبایل حامی شاه، در دورۀ صفویه، سربازان مخصوص شاه، از ایل های بزرگ ایران که در حدود تبریز و اردبیل و قزوین سکنی دارند، هر یک از اعضای ایل شاهسون، شاه دوست، دوستدار شاه
ظرفی که در آن شیر گاو را می دوشند، گاویش، کاویش، کویش، کویشه، دوشه
ظرفی است که یک سر آن گشاده و ته آن تنگ باشد و در آن شیر گاو و گاومیش دوشند علبه محلب، تغار دیواره بلندی که لوله یا ناوی مانند جرغتو داشته باشد، آنکه گاو را دوشد
مانند ماه، بسیار زیبا: ای بسا از نازنینان خارکش بر امید گل عذار ماه وش. (مثنوی. نیک. 31: 3)
((رَ))
فرهنگ فارسی معین
شاه ارش. ارش، واحد طول و آن از سرانگشت میانین دست راست است تا سرانگشت میانین دست چپ، آن گاه که دست ها را از هم بگشایند و آن معادل پنج ارش کوچک است، باع، قولاج
رود بزرگ، نوعی ساز