- شاهب
- خاکستری رنگ
معنی شاهب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سیاه و سپید، اسپ سبزه، پیکان زدوده، روز برفی هر چیزی که رنگ آن سیاه یا سپید باشد خاکستری رنگ، اسب خاکستری خنگ
فراموش کننده
گواه
پارسا و عابد، دیر نشین
مهیا کردن و آماده ساختن برای کاری، ساخته و آماده شدن آماده گشتن بسیجیدن، بسیجاندن مهیا و آماده شدن برای کاری
پیر سپیدموی
پارسی تازی گشته شاهی چوبدار گوسفنددار تیزبین
ب نلد چون کوه وساختمان، سخت خشم بلند مرتفع، کوه مرتفع
مشهور، معروف، نامی، سرشناس
مشاهده کننده، حاضر، نگاه کننده
هلاک شونده، اندوهگین
مونث شاب برنا دختر
باریک لاغر
لاغراستخوانی خشک اندام
آشامنده، نوشنده، سبیل
آئاره، نومید از رستگاری
کتف، دوش
راه کج، دور
زندگی سخت اسپ لاغر
درخش آتش، پاره ای از آتش
خار پشت نر
سبیل، آشامنده، نوشنده
غارت کننده، غنیمت گیرنده
بخشنده، دهنده، عطا کننده، سخی
کسی که در دیر به سر می برد و به عبادت مشغول است، پارسا و عابد نصاری، دیرنشین، خائف، ترسنده، ترسان
آب سرخ رنگی که از گل کاجیره گرفته می شود، شاه آب