- شامه
- قوه ای است در دماغ که از راه بینی بو را ادراک میکند، بینی، شم ادراک بویها روسری زنان، چارقد
معنی شامه - جستجوی لغت در جدول جو
- شامه
- پردۀ نازک، غشا، روسری زنان، دستمال، روپاک، چارقد
- شامه ((مَ یا مِ))
- روسری، دستمال، پرده نازکی که روی برخی اعضای داخلی بدن مانند کلیه، شش و... قرار دارد
- شامه ((مِّ))
- یکی از حواس پنجگانه که بوی ها را درک می کند
- شامه
- از حواس پنج گانۀ انسان که بوها را درک می کند و عضو آن بینی است، بویایی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مقابل یمن و برکت، بدفالی، نامبارکی
جناح راست، طرف راست، مقابل میسره، میمنه، جناح ایمن، برانغار
جناح راست، طرف راست، مقابل میسره، میمنه، جناح ایمن، برانغار
ته سفره
در بر گیرنده، دارای
لباس
شعبه
مرحله، منزل
فرانسوی کنف سیام فریز سیامی پنجه مرغ از گیاهان
آواز سخت، نیاز، سخت شتابزده
عهد و پیمان و سوگند
پارچه بافته نادوخته، پوشاک، بافته، قماش
شعر، غزل، سرود
ابریشم خام، ابریشم نتابیده، چربی روی شیر، نی یا قلم برای نوشتن
رشک برنده، تیزبین
آن چیزی باشد که از چوب و شاخ یا استخوان و فلزات و غیره سازند و زلف و گیسو را بدان پرداز دهند کتف
نوعی خوراکی که با گوشت و آرد و غیره طبخ کنند
فراگیرنده، عمومیت دارنده
آفتابی، توسن اسپ، تندخوی مرد
مونث شامخ بلند مونث شامخ جمع شوامخ شامخات
بلند، مرتفع، رفیع
کسی که در بلیه دیگری خوشحال باشد بدبختی، شومی و بدی، بدفالی
میانه بالا مرد انشعابی که از تنه درخت جدا میشود و حامل برگ و گل و انشعابات کوچکتر است شاخ درخت غصن، شاخ حیوان قرن، جام شراب که به شکل شاخ بود، شعبه، تقسیمات بزرگ و کلی گیاهان و جانوران را گویند. در هر شاخه صفات بسیار کلی موجودات گیاهی یا جانوری در نظر گرفته میشود مثلا در عالم جانوران همه حیوانات یک سلولی را در یک شاخه قرار داده و به نام آغازیان می نامند و بقیه جانوران که پر سلولی هستند در طی 7 شاخه ذکر میشوند. در عالم گیاهان همه گیاهان در 4 شاخه قرار گرفته اند
مونث شاب برنا دختر
هیئت، لباس
نافرمان بد کاره زن