جدول جو
جدول جو

معنی شالنجی - جستجوی لغت در جدول جو

شالنجی
(لَ)
منسوب به شالنج. این انتساب بیع و شرای گونی و پلاس وجل و امثال اینها را میرساند. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ویژگی پارچه یا چیزی دیگر که دارای نقش های چهارگوشه مانند صفحۀ شطرنج باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهنای
تصویر شاهنای
سرنا، از سازهای بادی که از لوله ای دراز چوبی یا فلزی با چند سوراخ تشکیل شده، نای ترکی، سرغین، سورنای، نای رومی، شهنا، سورنا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کالنجه
تصویر کالنجه
فاخته، پرنده ای خاکی رنگ، کوچکتر از کبوتر با طوق دور گردن که گوشت آن برای معالجۀ رعشه، فالج و سستی اعضا مفید است، ورقا، کبوک، صلصل، کوکو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شالنگی
تصویر شالنگی
موتاب، ریسمان تاب، برای مثال وه کز استیلای نفس شالهنگ / همچو شالنگی ست واپس رفتنم (غضائری - لغتنامه - شالنگی)
فرهنگ فارسی عمید
ابن قچقار. یکی از امرای سلطان برکیارق که از طرف همین پادشاه بخوارزمشاهی تعیین شد ولی بقتل رسیدو قطب الدین محمد بن انوشتکین (490 هجری قمری) خوارزمشاه گردید. این نام در جهانگشای جوینی (چ لیدن ج 2 ص 3) بهمین صورت مذکور یعنی به لام آمده است لیکن ابن اثیراکنجی ضبط کرده است و همین ضبط صحیح بنظر میرسد. رجوع به ’اکنجی’ و جهانگشای جوینی ج 2 ص 3 و حاشیۀ همان صفحه و معجم الانساب زامباور ج 2 ص 317 (حاشیه) و کامل ابن اثیر ج 10 ص 110 (حوادث سنۀ 490 هجری قمری) شود
لغت نامه دهخدا
سید مؤمن، فرزند سید حسن مؤمن شافعی مدنی که به قریۀ شبلنجی از دیهات مصر نسبت دارد. از دانشمندان به نام عامۀ اوایل قرن چهاردهم هجری است که در حدود سال 1252 هجری قمری به دنیا آمد و کتاب ’نورالابصار مناقب آل بیت النبی المختار’ از اوست. وی تا سال 1322 هجری قمری حیات داشته است. (معجم المؤلفین ج 4 ص 288 و ج 13 ص 53) (ریحانهالادب ج 2 ص 299)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شالنگی
تصویر شالنگی
موتاب ریسمان تاب کسی که ریسمان جهت خیمه و مانند آن تابند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهنای
تصویر شاهنای
سورنای سرنا شهنا
فرهنگ لغت هوشیار
نان شترنگی، بوب شترنگی منسوب به شطرنج، کسی که شطرنج بازی کند، قسمی نان، قسمی فرش و گستردنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاآنجی
تصویر قاآنجی
کسی که اموال یا احشام قاآن را در تحویل داشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قالنجه
تصویر قالنجه
ترکی کبوک (فاخته)، کشکرک (عکه عقعق) از پرندگان کشکرک، فاخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کالنجه
تصویر کالنجه
فاخته
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به نارنج آنچه برنگ پوست نارنج باشد زرد که کمی بسرخی زند: آنکه بر پیر کند موزه نارنجی عیب تا نکردست بپا بر ویش انکاری هست. (نظام قاری)، ساخته شده از نارنج
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته نایینی از مردم نایین منسوب به نایین اهل نایین نایینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شالنگی
تصویر شالنگی
((لَ))
موتاب، ریسمان تاب، کسی که ریسمان جهت خیمه و مانند آن تابد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
((رِ))
هر یک از رنگ های واقع در طیف سرخ و زرد، به رنگ نارنج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کالنجه
تصویر کالنجه
((لِ جِ))
فاخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
نارنگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
Orange
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
orange
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
오렌지색의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
jeruk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
কমলা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
संतरी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
arancione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
laranja
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
naranja
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
orange
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
oranje
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
оранжевий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
оранжевый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
pomarańczowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
rangi ya machungwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی