- شاغر
- تهی
معنی شاغر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث شاغر بی پدافند (بی دفاع) دژ یا شهرتهی ازنگهبان وسرباز بی نگهبان
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شاهپور، پسر شاه، شاهزاده، شاه پور، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری گرانمایه و بار سالار فریدون پادشاه پیشدادی، نام چندتن از پادشاهان و پهلوانان ایرانی در شاهنامه
نزار
ضعیف
خارپشت سیخول
پیشه ور، کاردار
چامه گو، چامه سرا، سراینده
ستونی که سقف خانه بدان قرار گیرد پیلپا پیلپایه پالار عماد عمود. مرضی که موجب خیز و تورم پاها شود. این ناخوشی اغلب در قسمت های جنوبی ایران و عربستان دیده میشود و باحتمال قوی مربوط باختلالات جریان لنف و یا گردش خون و بالاخره ممکن است دارای یک علت عفونی و مرضی باشد، پاغره دا الفیل پیلیا
چینه دادن ژاغر
چینه دان مرغ
پیاله، جام شرابخواری
فرومایه و ذلیل
مشهور، معروف، نامی، سرشناس
ترکی دستار
سپاس دارنده، شکر کننده
ولگسار، کناره چوز، کناره زهدان
آبشار
مشغول کننده، در کار کننده
آگاه از نفس خود، دریابنده، بهره مند از لطف طبع و رقت و احساس، وحدت ذهن
چالاک، چابک، کسی که در دکان نانوائی نان به تنور میزند
آهوبره
آوند تهی، چاه پر آب خاکستر و بقایای حاصل از سوختن اشنان قصارین که حاوی مقداری کربنات پتاسیم است و به همین جهت در صابون سازی به کار می رود سنگ گاز ران حجر لوقواغرافس
مرد راضی، به ستم و خواری
نای رویین، نفیر، شیپور
دارای شغل، مشغول به کار، مانع، برای مثال جهانیان به مهمّات خویش مشغول اند / مرا به روی تو شغلی ست از جهان شاغل (سعدی۲ - ۶۵۴)
ستونی که زیر سقف خانه قرار دهند
شکر کننده، سپاس دارنده، سپاسگزار
انسان یا حیوان باریک اندام و کم گوشت
کسی که در دکان نانوایی نان به تنور می زند، پیادگانی با لباس های مخصوص که پیشاپیش موکب پادشاهان و امیران می رفته اند، شوخ و بی باک، زیرک، دلیر، شجاع، چالاک، چابک، قاصد
راضی به ستم و خواری، آنکه به پستی و ستم تن بدهد
بیماری ناشی از آلودگی به کرم های نخی با انسداد مجاری لنفاوی که باعث تورم اندام ها می شود،، پیوک، فیلاریوز
کیسه ای که بین حلقوم و معدۀ مرغ است، چینه دان، گژار، برای مثال از کشتگان هنوز طیور و سباع را / پرگوشت است ژاغر و پراستخوان شکم (معزی - ۴۳۶)
داننده و دریابنده، جمع شعرا، شعر گوینده، چکامه سرا