جدول جو
جدول جو

معنی شاشئن - جستجوی لغت در جدول جو

شاشئن
شاشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاشدن
تصویر شاشدن
شاشیدن، میزیدن، چامیدن، شاریدن، شاش زدن، میختن، گمیختن، ادرار کردن، گمیزیدن، گمیز کردن
فرهنگ فارسی عمید
صاحب روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات از قول صاحب التلخیص آورد که از جمله جزایر واقع در حوالی جزیره اندلس جزیره شاشین است که جزیره ای بزرگ باشدو طول آن بمقدار بیست روز راه است چارپایان در آن فراوان اند، گوسفندان آن جملگی سفیدند و گوسفندان سیاه در آن کمتر یافته شود و مردم آن زینت آلات طلا بیش ازسایر جایها بکار برند و وضیع و شریف اهالی گردن بندطلا آویزند و در نزدیکی این جزایر مغربی کشور افریقاو بلاد قیروان واقع است، (روضات الجنات ج 1 ص 66)
لغت نامه دهخدا
(مَءْ گِ رِ تَ)
مخفف شاشیدن است که بول کردن باشد. (برهان). رجوع به شاشیدن شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
نعت قیاسی از شین. رجوع به شین شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شاشدن
تصویر شاشدن
شاشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
کنایه از: ادرار کردن
فرهنگ گویش مازندرانی