جدول جو
جدول جو

معنی شاروبیم - جستجوی لغت در جدول جو

شاروبیم
میخائیل بک، میخائیل بن شاروبیم بن میخائیل بن شاروبیم (1277- 1336) مؤلف الکافی فی تاریخ مصر القدیم و الحدیث که چهار جزء آن در بولاق مصر به چاپ رسیده و جزء پنجم آن به صورت مسوده باقی مانده است، رجوع به معجم المطبوعات شود
لغت نامه دهخدا
شاروبیم
کروبیان، کروبیم، فرشتگانی هستند که از حضور خدا فرستاده میشوند و دارای دوبال هستند و در عهد عتیق (تورات) از این فرشتگان یاد شده است، رجوع به قاموس کتاب مقدس ذیل کروب کروبیم و کروبیان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاروسین
تصویر شاروسین
(پسرانه)
پادشاه مقدس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شارویه
تصویر شارویه
(پسرانه)
شیرویه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاربین
تصویر شاربین
شربین، درختی با برگ های پهن که در طب قدیم برای معالجۀ معده و کبد به کار می رفته، درخت نوش
فرهنگ فارسی عمید
(رِ بَ)
تثنیۀ شارب. دو بروت: گفتم او لحیه ای داشت از حلوای پشمک که دست و شانۀ لحم و چرب و سرخ در آن کم بود، گفتند محاسن یقۀ سمور و شاربین قندس تراچه شده است. (دیوان البسۀ مولانا نظام قاری ص 132). رجوع به شارب شود
لغت نامه دهخدا
(رِ بی / بی ی)
منسوب است بشارب (نوشنده) ودر بغداد سقا را شارب گویند و این غلط مصطلح است چه شارب نوشنده است نه نوشاننده. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
عمل پاک کردن قنات و جز آن ازلای: نثل، لاروبی قنات، تنقیۀ قنات، اباثه، لاروبی کردن چاه، ثل، لاروبی چاه، ثلل، لاروبی چاه، حماء، لاروبی کردن و پاک کردن قنات از لای، انتکاش، لاروبی کردن
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء شهرستان کازرون، سکنه آن 170 تن، آب از چشمه، در نزدیکی آن معدن سنگ گچ وجود دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
عبرانی کروبیون و کروبی است. (از اقرب الموارد ذیل کروبیون). فرشتگانی هستند که از حضور خدا فرستاده می شوند یا اینکه همواره در حضورش حاضر می باشند و چنانکه گفته شده است ایشان دارای دو بال هستند. (قاموس کتاب مقدس). رجوع به کروبیون و کروبیان شود
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
نام پسر خسرو پرویز است که به شرویه و شیرویه اشتهار دارد. (فرهنگ جهانگیری). نام شیرویه پسر خسرو پرویز است که خسرو را کشت و اورا شیروهم گویند. (برهان). شارونه هم بنظر آمده است. (از برهان قاطع). نام پسر خسرو پرویز است. او را شیرویه و شیرو نیز خوانند. (شعوری ج 2 ورق 134). رجوع به شیرویه شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
جمع واژۀ شارب. رجوع به شارب شود
لغت نامه دهخدا
درخت سدر معمولی، قادرس، (ابن البیطار)، میوۀ درخت سدر، رجوع به شربین و رجوع به دزی ج 1 ص 715 و قادرس و ابن البیطار ذیل شربین شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
سارو سلطان بیگدلی. از سرکردگان سپاه شاه عباس بزرگ برادر زینل بیگ توشمال باشی شاملو بود. بسال 1020 حکومت سارو غرقان و گاورود را داشت و بفرمان شاه عباس یکی از یاغیان را بنام اسکندر بانه ای سرکوب کرد. بسال 1033 تولیت اماکن مقدسۀ عراق و قورجی باشیگری قورچیان نجف اشرف را یافت. پسرش صفی قلی بیگ در دورۀ شاه عباس دوم رتبۀ یساولی صحبت داشت. رجوع به فهرست تاریخ عالم آرای عباسی چ امیرکبیر شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
احمد بن محمد بن بشر بن علی بن محمد بن جعفر مکنی به ابوبکر معروف به ابن الشارب بغدادی. وی از ابوبکر الباغندی حدیث شنیده و ابوبکرالبرقانی از وی روایت حدیث کرده است. (اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لاروبی
تصویر لاروبی
پاک کردن گل و لای (رود قنات و غیره) تنقیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کروبیم
تصویر کروبیم
مه فرشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاربین
تصویر شاربین
بنگرید به شربین درخت سدر، درخت پسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاروبی
تصویر لاروبی
پاک کردن گل و لای، تنقیه
فرهنگ فارسی معین