- شاروان
- سراپرده که در قدیم پیش در خانه و ایوان پادشاهان و امیران میکشیدند، خیمه چادر، پرده بزرگ مانند پامیانه، سایبان، فرش منقش بساط گرانمایه، زیر کنگره های عمارت و سردر خانه، لحنی از الحان باربدی، سدی که بر رود و نهر بندند: شادروان شوشتر، فواره (باین معنی در عربی و ترکی مستعمل است)، اصل بنیاد اساس
معنی شاروان - جستجوی لغت در جدول جو
- شاروان
- پردۀ بزرگی که در قدیم جلو بارگاه سلاطین می کشیدند، سراپرده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مرحوم، مرحومه
قافله، قبیله
بمعنی ساربان است که شتردار باشد
فرانسوی دلبر دلربا دلارام شاره شاره ازچیرا سنسکریت ساره دستار برای مردان، چادر رنگین برای زنان
شهرستان شهر مدینه، نفس شهر یعنی دکان ها و خانه ها که بر گرداگرد ارگ یا قهندز ساخته باشند هرچه در اندرون یک شهر بود مقابل ربض
با روح شاد و شاد دل، خدا بیامرز
نگهبان شتر راننده شتران ساربان
گروه مسافرانی که با هم سفر می کنند، کنایه از چیزی که اجزای آن به دنبال هم می آید، اتاقک چرخ داری که به پشت اتومبیل وصل می شود و برای حمل کالا، حیوانات و اقامت در سفر مورد استفاده قرار می گیرد
کاروان زدن: کنایه از دزدیدن اموال مسافران کاروان با حمله به آن
کاروان زدن: کنایه از دزدیدن اموال مسافران کاروان با حمله به آن
شتربان، نگهبان شتر، رانندۀ شتران، ساربان
ساربان، نگهبان شتر، شتربان، اشتربان، شتردار
پردۀ بزرگی که در قدیم جلو بارگاه سلاطین می کشیدند، سراپرده، شاروان، شادربان
پردۀ بزرگی که در قدیم جلو بارگاه سلاطین می کشیدند، سراپرده، شادوان، شاروان، شادربان، برای مثال برو ببین که چه زیبا کشیده دست بهار / ز گونه گونه در اطراف باغ شادروان (کمال الدین اسماعیل - ۷۷) پیشگاه کاخ و بارگاه، فرش و بساط گران مایه،
سد و بندی که بر رود و نهر می بندند، منبع آب که دارای حوض و فواره باشد
شادروان مروارید: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو شادروان مروارید گفتی / لبش گفتی که مروارید سفتی (نظامی۱۴ - ۱۷۹)
سد و بندی که بر رود و نهر می بندند، منبع آب که دارای حوض و فواره باشد
شادروان مروارید: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد،
عده ای مسافر که همگی با هم مسافرت کنند، قافله هم نیز گویند
غیر جاری، غیر متحرک، ساکن، راکد
قافله، عده ای مسافر که با هم حرکت کنند، کاربان
شهرستان، برای مثال برآورد پرمایه ده شارسان / شد آن شارسان ها کنون خارسان (فردوسی۲ - ۱۹۰۸) ، یکی شارسانی برآورد شاه / پر از برزن و کوی و بازارگاه (فردوسی۵/۵ حاشیه)
صفتی احترام آمیز برای درگذشته، مرحوم، ویژگی آنکه روحش شاد باشد
اکاسره
معرب ارغوان، آتشگون