جدول جو
جدول جو

معنی شارلاتانی - جستجوی لغت در جدول جو

شارلاتانی
حقه بازی، شیادی، شید، یارم بازی، چرب زبانی، چاخانی، چاچولبازی، رجوع به شارلاتان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شارلاتان
تصویر شارلاتان
ویژگی کسی که با چاپلوسی و چرب زبانی مردم را فریب می دهد، حقه باز
فرهنگ فارسی عمید
کسی که با زبان خوش مردم را فریب دهد، (فرهنگ نظام)، حقه باز، شیاد، چاخان، چاچول، چاچولباز، یارم باز، و در ’هدایۀ’ ابوبکر ربیع بن احمد الاخوینی البخاری، مفتعلان بجشکان به معنای اطبای شارلاتان آمده است، (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
منسوب به شارستان، جامه ای بوده که از آن دستار می کرده اند و احتمال میرود که شارۀ متداول هندوستان مخفف همین کلمه باشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
شارلمان. شارل اول یا شارل کبیر پسرپین قصیرالقامه و برت لنگ دراز. اعراب وی را قارله مینامند. وی در سال 742م. در نوستری تولد و بسال 814م. وفات یافت. بسال 768 میلادی جانشین پدر گردید و تا سال وفات برادرش کارلومان یعنی تا سال 771م. به اشتراک وی سلطنت کرد و از آن پس به تنهایی بر فرانکها حکومت نمود. ساکسونها دانواها، اسلاوها، باواری ها، آوارها، آکی تن ها و لمبارها را که مزاحم اسلاف اوو رقیب دولت فرانکها بودند منهزم و مطیع ساخت و حدود قلمرو خود را از هر سو وسعت بخشید و دیری نگذشت که وزیر دربار سابق اوسترازی، مالک الرقاب اروپای آن روزی گردید. شارلمانی روی هم رفته در داخل و خارج مملکت پنجاه و سه جنگ کرد و در بیشتر آنها شخصاً سردار سپاه بود. به دعوت پاپ آدرین اول متوجه ایتالیا گردیدو آخرین پادشاه لمباردی موسوم به دیدیه را به سال 774م. مغلوب و دولت لمبارها را در شمال ایتالیا یکسره منقرض ساخت. سپس وارد رم شد و روابط خود را با پاپ و کلیسا بیش از پیش استحکام بخشید و عناوین جدید وی ’پادشاه لمبارها’، ’شریف رم’ و ’حامی کلیسا’ بتأیید پاپ صورت رسمی و روحانی بخود گرفت. برضد اعراب اسپانیا لشکر کشی کرد و مؤخره الجیش او بسال 778. در رونسوو نیست و نابود شد. سرود رولان منظومۀ حماسی معروف قرون وسطی مربوط به وقایع همین جنگ است. در زمان هارون الرشید دو نوبت سفیر از طرف شارلمانی بمقر خلافت آمد. در آن موقع فرانکها بطرفداری از پاپ با امپراتور بیزانس که مخالف مذهبی پاپ بود سر جنگ داشتند و میخواستند خلیفه را تشویق به مخالفت با بیزانس کرده باشند. در سال 785م. قیام مسلحانۀ ساکسونها به سرکردگی ویتکیند و در سال 787م. عصیان باواری ها بفرماندهی تاسیون را فرونشاند و آوارها را در سال 790م. بطور قطع مغلوب ساخت. آخرین روزهای سلطنت او با نخستین مهاجمات نورمانها مقارن بود. در ایام عید مسیح سال آخر قرن هشتم میلادی پاپ لئون سوم تاج قیاصرۀ روم را در کلیسای پطرس رسول، در رم بر سر شارلمانی نهاد و در برابر او زانوی پرستش به زمین زد. بدین ترتیب میان شخص اول قبایل ژرمانی و ریاست عالیۀ کلیسا اتحاد رسمی صورت گرفت و شارلمانی سلطنت مدنی قیاصره و صدارت روحانی روم را بیکجا داراشد. لیکن با وجود احراز چنین عنوانی بریاست قبایل ژرمانی افتخار داشت و خصوصاً بملت فاتح اوسترازی که پس از فوت پدر پادشاهی ایشان را یافته بود میبالید. سالی دو بار مجامع سیاسی امپراطوری را تشکیل می داد و از اطراف ممالک تابعه، روحانیان طراز اول، رؤسای واحدهای جنگی (لودها) ، سران قبایل، رؤسا و صاحب منصبان دولتی به این مجمع حاضر میشدند و چگونگی اوضاع را بعرض شارلمانی میرسانیدند. اعیان و اشراف مجلسی دیگر داشتند که در آنجا قوانین مدنی و مذهبی را تدوین میکردند. بازرسان امپراطوری که فرستادگان پادشاهی نامیده میشدند سالی چهاربار به ولایات میرفتند و اطلاعات مکتسبه را مستقیماً گزارش میکردند. در زمان سلطنت شارلمانی در امور قضائی نیز اصلاحاتی صورت پذیرفت. در آن ایام خط و سواد تقریباً منحصر به روحانیون بود. شارلمانی مکاتب و مدارسی تأسیس و اطفال مستخدمین عالیرتبۀ لشکری و کشوری راوادار به تحصیل کرد. شارلمانی مؤسس سلسلۀ کارولنژین است. امپراطوری او به دریای شمال، شط الب، سرزمین بوهم، شط گاریگلیانو در ایتالیا، شط ابر دراسپانیا، جبال پیرنه و اقیانوس اطلس محدود بود. لیکن دولت او پس از وی همچون حبابی بر روی آب ناپدید گردید. شارلمانی مانند بسیاری از پادشاهان فاتح برای رسیدن بمقصود از ارتکاب جنایات هم پروایی نداشت. وی شاهزادگان سلسلۀ مرو و نژین ها و حتی برادرزاده های خود را نابود ساخت و فرمان داد تا 4500 ساکسونی را یکجا سر بریدند. رجوع به تاریخ عمومی قرون وسطی عبدالحسین شیبانی ج 2 و تاریخ اسلام دکتر فیاض و تاریخ قرون وسطی آلبرماله و ژول ایزاک شود
لغت نامه دهخدا
رجوع به شارلاتان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شارلاتانیسم
تصویر شارلاتانیسم
فرانسوی لافزنی چاچول بازی
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی لافزن چاچول باز (گویش گیلکی) پزشک نما حقه باز متقلب. شیاد، حقه باز، چاخان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شارلاتان
تصویر شارلاتان
((رْ))
حقه باز، شیاد، کلاهبردار
فرهنگ فارسی معین
چاخان، حقه باز، شیاد، متقلب، مشعبد، نیرنگ باز
متضاد: درستکار
فرهنگ واژه مترادف متضاد