جدول جو
جدول جو

معنی شارلاتان

شارلاتان((رْ))
حقه باز، شیاد، کلاهبردار
تصویری از شارلاتان
تصویر شارلاتان
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شارلاتان

شارلاتان

شارلاتان
فرانسوی لافزن چاچول باز (گویش گیلکی) پزشک نما حقه باز متقلب. شیاد، حقه باز، چاخان
فرهنگ لغت هوشیار

شارلاتان

شارلاتان
ویژگی کسی که با چاپلوسی و چرب زبانی مردم را فریب می دهد، حقه باز
شارلاتان
فرهنگ فارسی عمید

شارلاتان

شارلاتان
کسی که با زبان خوش مردم را فریب دهد، (فرهنگ نظام)، حقه باز، شیاد، چاخان، چاچول، چاچولباز، یارم باز، و در ’هدایۀ’ ابوبکر ربیع بن احمد الاخوینی البخاری، مفتعلان بجشکان به معنای اطبای شارلاتان آمده است، (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

شارلاتانی

شارلاتانی
حقه بازی، شیادی، شید، یارم بازی، چرب زبانی، چاخانی، چاچولبازی، رجوع به شارلاتان شود
لغت نامه دهخدا

کارلادان

کارلادان
محله ای است به اصفهان و منار جنبان ها در آن واقع است
لغت نامه دهخدا

شارستان

شارستان
قسمت اصلی شهرهای قدیم که در پیرامون قلعه ساخته می شد، شهرستان، شهر
شارستان
فرهنگ فارسی عمید