معنی شادقلی - جستجوی لغت در جدول جو

شادقلی(قُ)

لغت نامه دهخدا

شاهقلی

(پسرانه)

غلام شاه، شاه (فارسی) + قلی (ترکی)، نام نقاش معروف ایرانی در زمان صفویه

فرهنگ نامهای ایرانی

نادعلی

(پسرانه)

علی را بخوان، نام دعایی است

فرهنگ نامهای ایرانی

شادپری

(دخترانه)

پری شاد

فرهنگ نامهای ایرانی

شادلی

(پسرانه)

نام چندتن از بزرگان عرب

فرهنگ نامهای ایرانی

رادعلی

(پسرانه)

راد (فارسی) + علی (عربی) علی جوانمرد

فرهنگ نامهای ایرانی

دادعلی

(پسرانه)

داد (فارسی) + علی (عربی)، آنکه عدل و دادی چون علی (ع) دارد

فرهنگ نامهای ایرانی

شادابی

تری و تازگی، طراوت

فرهنگ فارسی عمید

شادانی

شادی، شادمانی، خوشحالی

فرهنگ فارسی عمید

شادلی

(دِ)

سیدالقطب الامام علی الادریسی الشادلی، مکنی به ابوالحسن استاد فرقۀ شاذلیه. رجوع به شاذلی و شاذلیه شود

لغت نامه دهخدا

شادلی

(دِ لی / لی ی)

منسوب است به قریۀ شادله. رجوع به شادله و شاذلی شود

لغت نامه دهخدا

شاددلی

(دِ)

شاددل بودن:
خار غم در ره پس شاددلی ممکن نیست
کاژدها حاصر و من گنج گهر باز کنم.
خاقانی.
رجوع به شاد دل شود

لغت نامه دهخدا

شادرلی

یکی از طوایف کرد شیعی مذهب. (کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او ص 120)

لغت نامه دهخدا

شادقولی

از طسوج ابرشتجان، (تاریخ قم چ سید جلال الدین طهرانی ص 114)
از جمله مواضع و دیه های الرودابان، (تاریخ قم ص 135)

لغت نامه دهخدا

شادقلی قم

(قُ)

دیهی است جزء دهستان قمرود، بخش حومه شهرستان قم واقع در 6000 گزی باختر قم و 1000گزی شمال راه آهن قم -اراک. جلگه ای و آب و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 234 تن است. از نهر قلعه صدری رود خانه قم مشروب میشود. محصول آن لبنیات، شغل اهالی آن شترداری و گله داری و کارگری ساختمان است. قالی و گلیم و جاجیم در آن بافته میشود. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). و رجوع به شادقولی از طسوج ابرشتجان شود

لغت نامه دهخدا