جدول جو
جدول جو

معنی شادربان - جستجوی لغت در جدول جو

شادربان
سراپرده که در قدیم پیش در خانه و ایوان پادشاهان و امیران میکشیدند، خیمه چادر، پرده بزرگ مانند پامیانه، سایبان، فرش منقش بساط گرانمایه، زیر کنگره های عمارت و سردر خانه، لحنی از الحان باربدی، سدی که بر رود و نهر بندند: شادروان شوشتر، فواره (باین معنی در عربی و ترکی مستعمل است)، اصل بنیاد اساس
فرهنگ لغت هوشیار
شادربان
شادروان، پردۀ بزرگی که در قدیم جلو بارگاه سلاطین می کشیدند، سراپرده، شادوان، شاروان، شادربان، پیشگاه کاخ و بارگاه
تصویری از شادربان
تصویر شادربان
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شادروان
تصویر شادروان
مرحوم، مرحومه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شادروان
تصویر شادروان
با روح شاد و شاد دل، خدا بیامرز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شادروان
تصویر شادروان
پردۀ بزرگی که در قدیم جلو بارگاه سلاطین می کشیدند، سراپرده، شادوان، شاروان، شادربان، برای مثال برو ببین که چه زیبا کشیده دست بهار / ز گونه گونه در اطراف باغ شادروان (کمال الدین اسماعیل - ۷۷) پیشگاه کاخ و بارگاه، فرش و بساط گران مایه،
سد و بندی که بر رود و نهر می بندند، منبع آب که دارای حوض و فواره باشد
شادروان مروارید: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو شادروان مروارید گفتی / لبش گفتی که مروارید سفتی (نظامی۱۴ - ۱۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شادروان
تصویر شادروان
((رَ))
مرحوم، آمرزیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شادروان
تصویر شادروان
((دُ یا دَ رْ))
چادر، سراپرده بزرگ، فرش گران بها، شاه نشین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شادروان
تصویر شادروان
صفتی احترام آمیز برای درگذشته، مرحوم، ویژگی آنکه روحش شاد باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شادبانو
تصویر شادبانو
(دخترانه)
بانوی شاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اشتربان
تصویر اشتربان
شتربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شابرقان
تصویر شابرقان
پارسی تازی شگته شاپورگان شابرن پولاد کانی
فرهنگ لغت هوشیار
آن که روحش مسرور باشد: به جهت آن تا این خلیفه زادگان جعلکم خلائف فی الارض شادروان باشند این شادروان سفلی را چنان بسیط و عریض تربیت فرمود... (لباب الالباب)، مرحوم مغفور: مجلس فاتحه شادروان... در مسجد... منعقد خواهد شد
فرهنگ لغت هوشیار
ادات تحسین احسنت آفرین، تهنیت تبریک، روز بیست و ششم از ماههای ملکی، پول و نقل و گل و غیره که در جشن عروسی بسر عروس و داماد نثار کنند یا به مطربان و رقاصان دهند شاباش، امراز شاد بودن شادمان زی، خرم باش خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاد باد
تصویر شاد باد
پرده ایست از موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتربان
تصویر اشتربان
نگهبان شتر، ساربان، ساروان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مادرگان
تصویر مادرگان
آنچه از مادر به فرزند برسد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شابرقان
تصویر شابرقان
فولاد، فلزی بسیار سخت و شکننده مرکب از آهن و قریب ۲% کربن، در ۱۳۰۰ تا ۱۴۰۰ درجه حرارت ذوب می شود، برای ساختن فنر، کارد، شمشیر و چیزهای دیگر به کار می رود، پولاد، شاپورگان، شابرن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاطربان
تصویر قاطربان
قاطرچی، کسی که قاطر دارد و با قاطر بار یا مسافر حمل و نقل می کند، استروان، استربان، استردار، قاطردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاطربان
تصویر قاطربان
آنکه قاطرها را نگهبانی و راهنمایی کند قاطرچی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مادرگان
تصویر مادرگان
آنچه بفرزند رسیده باشد از مادر مقابل پدرگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شابرقان
تصویر شابرقان
آهن سخت و خشک،، شابورقان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مادرگان
تصویر مادرگان
((دَ))
آن چه به فرزند رسیده باشد از مادر، مق.پدرگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شادابانه
تصویر شادابانه
Perkily
دیکشنری فارسی به انگلیسی
उत्साहपूर्वक
دیکشنری فارسی به هندی