جدول جو
جدول جو

معنی مادرگان

مادرگان((دَ))
آن چه به فرزند رسیده باشد از مادر، مق.پدرگان
تصویری از مادرگان
تصویر مادرگان
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مادرگان

مادرگان

مادرگان
آنچه به فرزند رسیده باشد از مادر. مقابل پدرگان. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

مادرگان

مادرگان
دهی از دهستان رودشت است که در بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان واقع است و 127 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

مادرگاو

مادرگاو
دهی در آذربایجان و از مضافات تبریز است. (نزهه القلوب مقالۀ سوم چ اروپا ص 80)
لغت نامه دهخدا

ماردگان

ماردگان
دهی از دهستان ’ایراندگان’ است که در بخش خاش شهرستان زاهدان واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

مادگان

مادگان
جانوری که فرزند آورد یا تخم کند انثی مقابل نر فحل: ماده خر ماده گاو: مسعود... شب را بر ماده پیلی تیرزد نشسته بالشکری جریده روی بطوس نهاد، انسانی که فرزند آورد مونث مقابل نر: مذکر. توضیح این کلمه گاه باشیا و جمادات و ستارگان نیز اطلاق شود: مهر بهتر زماه لیک بلفظ ماده آمد یکی و دیگر نر. (سنائی. دیوان. مد. 220) جمع مادگان: مادگان در کده کدو نامند خامشان پخته پخته شان خامند. (هفت پیکر. ارمغان 192)
فرهنگ لغت هوشیار

مادگان

مادگان
دهی از بخش میان کنگی شهرستان زابل است که در 10 هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان واقع است و 363 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا