جدول جو
جدول جو

معنی شاخه - جستجوی لغت در جدول جو

شاخه
شعبه
تصویری از شاخه
تصویر شاخه
فرهنگ واژه فارسی سره
شاخه
میانه بالا مرد انشعابی که از تنه درخت جدا میشود و حامل برگ و گل و انشعابات کوچکتر است شاخ درخت غصن، شاخ حیوان قرن، جام شراب که به شکل شاخ بود، شعبه، تقسیمات بزرگ و کلی گیاهان و جانوران را گویند. در هر شاخه صفات بسیار کلی موجودات گیاهی یا جانوری در نظر گرفته میشود مثلا در عالم جانوران همه حیوانات یک سلولی را در یک شاخه قرار داده و به نام آغازیان می نامند و بقیه جانوران که پر سلولی هستند در طی 7 شاخه ذکر میشوند. در عالم گیاهان همه گیاهان در 4 شاخه قرار گرفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
شاخه
آنچه از تنۀ درخت یا ساقۀ گیاه می روید و حامل برگ، گل یا میوه است، شاخ، آنچه از چیز دیگر جدا شود، مثل جوی آب که از نهر یا رود جدا شود، شعبه، کنایه از فرقه، دسته، کنایه از واحد شمارش تیرآهن، نبات و مانند آن مثلاً یک شاخه نبات
تصویری از شاخه
تصویر شاخه
فرهنگ فارسی عمید
شاخه
((خَ یا خِ))
شاخه درخت، شعبه، بخش فرعی جدا شده از یک مجموعه اصلی، واحد شمارش تیرآهن، نبات و مانند آن، جام شراب که به شکل شاخ بود
تصویری از شاخه
تصویر شاخه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاخص
تصویر شاخص
شناسه، نمودار، روشن نمودار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شاخگ
تصویر شاخگ
اکلیل الملک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شاخک
تصویر شاخک
آنتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باخه
تصویر باخه
کاسه پشت لاک پشت سنگ پشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شائه
تصویر شائه
رشک برنده، تیزبین
فرهنگ لغت هوشیار
آن چیزی باشد که از چوب و شاخ یا استخوان و فلزات و غیره سازند و زلف و گیسو را بدان پرداز دهند کتف
فرهنگ لغت هوشیار
قوه ای است در دماغ که از راه بینی بو را ادراک میکند، بینی، شم ادراک بویها روسری زنان، چارقد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شامخه
تصویر شامخه
مونث شامخ بلند مونث شامخ جمع شوامخ شامخات
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به شاخ قرنی، چوبی سه شاخه و دسته دار که دهقانان غله کوفته شده بدان بر باد دهند تا دانه از کاه جدا گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاخل
تصویر شاخل
نوعی غله که بدان نان پزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاخک
تصویر شاخک
شاخ کوچک شاخ کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاخص
تصویر شاخص
بلند بر آمده ازهر چیزی، مرتفع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاخچه
تصویر شاخچه
شاخ کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شابه
تصویر شابه
مونث شاب برنا دختر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاره
تصویر شاره
هیئت، لباس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاذه
تصویر شاذه
نافرمان بد کاره زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شادخه
تصویر شادخه
مونث شادخ کار ناپسند، سپیدی روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاله
تصویر شاله
ازپارسی شالک شال کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاکه
تصویر شاکه
جمع شائک، خاردارها تیزها شاکه خارزار خارستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاقه
تصویر شاقه
مونث شاق دشوار مونث شاق: اعمال شاقه تکالیف شاقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شافه
تصویر شافه
تشنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاعه
تصویر شاعه
جمع شائع، پراکیده ها همسر زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاشه
تصویر شاشه
مونث شاش پرده رخشار (سینما) شاش بول گمیز، ترشح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شدخه
تصویر شدخه
زه افکندن مونث شدخ نرمی وتری شادابی تازگی گیاه نورسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاخه
تصویر صاخه
کبودی داغ کوفتگی، آسیب غریو فریاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاشه
تصویر شاشه
شاش، ادرار، مایعی زرد رنگ مرکب از آب اسید اوریک نمک طعام و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع می شود
شاش، ادرار، پیشاب، بول، زهراب، پیشار، پیشیار، میزک، چامیز، چامیر، چامین، چمین، کمیز، گمیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاخه
تصویر کاخه
یرقان، زردی گندم، باران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاقه
تصویر شاقه
مؤنث واژۀ شاق، دشوار، سخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاخچه
تصویر شاخچه
شاخ کوچک، شاخک، تهمت، افترا
شاخچه بستن: کنایه از تهمت بستن، افترا و تهمت زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاره
تصویر شاره
حسن و جمال، هیئت، لباس، زینت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شادخه
تصویر شادخه
لکۀ سفید در چهره، برص، لکۀ ننگ
فرهنگ فارسی عمید