کنایه از معشوق. (غیاث اللغات) : ز شوخی های ناز آن شاخ گل در خانه میماند به دلها خارخار جلوۀ مستانه میماند. میرزارضی دانش (از آنندراج). به باغ میرود آن شاخ گل سلیم دگر بهار در چمن امروز میهمان گل است. محمدقلی سلیم (از آنندراج). - شاخ گل بر سر زدن، آراستن موی سر با شاخ گل. کنایه از سرافراز ساختن: از غبارم شاخ گل بر سر ملائک میزنند تا بتان از نقش پا گل بر مزارم ریختند. ملامحمد علی واحد (از آنندراج)
کنایه از معشوق. (غیاث اللغات) : ز شوخی های ناز آن شاخ گل در خانه میماند به دلها خارخار جلوۀ مستانه میماند. میرزارضی دانش (از آنندراج). به باغ میرود آن شاخ گل سلیم دگر بهار در چمن امروز میهمان گل است. محمدقلی سلیم (از آنندراج). - شاخ گل بر سر زدن، آراستن موی سر با شاخ گل. کنایه از سرافراز ساختن: از غبارم شاخ گل بر سر ملائک میزنند تا بتان از نقش پا گل بر مزارم ریختند. ملامحمد علی واحد (از آنندراج)
سیه دل. دل سیاه. بیرحم. سنگدل: مال بدست کردم تا تو کافردل پشتواره بندی و ببری. (کلیله و دمنه). آه دردآلود سعدی گر ز گردون بگذرد در تو کافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر. سعدی. تو کافردل نمی بندی نقاب زلف و می ترسم که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو. حافظ. خون ما خوردند این کافردلان ای مسلمانان چه درمان الغیاث. حافظ
سیه دل. دل سیاه. بیرحم. سنگدل: مال بدست کردم تا تو کافردل پشتواره بندی و ببری. (کلیله و دمنه). آه دردآلود سعدی گر ز گردون بگذرد در تو کافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر. سعدی. تو کافردل نمی بندی نقاب زلف و می ترسم که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو. حافظ. خون ما خوردند این کافردلان ای مسلمانان چه درمان الغیاث. حافظ