جدول جو
جدول جو

معنی شاخب - جستجوی لغت در جدول جو

شاخب(خِ)
دوشندۀ شیر، سایل، جاری. (ازالمنجد) (منتهی الارب). خون جهنده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاخک
تصویر شاخک
شاخ کوچک، شاخۀ کوچک، برای مثال در جلوات آمده ست بر سر گل عندلیب / در حرکات آمده ست شاخک شاهسپرم (منوچهری - ۷۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاخه
تصویر شاخه
آنچه از تنۀ درخت یا ساقۀ گیاه می روید و حامل برگ، گل یا میوه است، شاخ، آنچه از چیز دیگر جدا شود، مثل جوی آب که از نهر یا رود جدا شود، شعبه، کنایه از فرقه، دسته، کنایه از واحد شمارش تیرآهن، نبات و مانند آن مثلاً یک شاخه نبات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاخص
تصویر شاخص
برآمده، مرتفع، چشمگیر، برجسته، کنایه از پارامتر، آنچه مقدارش ماهیت چیزی را معین می کند، خط کش مدرجی که در نقشه برداری استفاده می شود، کنایه از نمودار، نماینده، کنایه از علامتی که در آفتاب برای تعیین و تشخیص وقت ظهر نصب می کنند، ساعت آفتابی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاخل
تصویر شاخل
نوعی غله شبیه ماش که از آن نان می پزند، برای مثال می خوری تو گرچه الوان نعمت اندر خوان کس / نان شاخل بهتر آید گر خوری بر خوان خویش (خاقانی - لغت نامه - شاخل)
شاخ و برگ دادن: کنایه از سخن، حکایت یا واقعه ای را با طول و تفصیل بیان کردن و چیزهایی را بر اصل مطلب افزودن
شاخ و برگ بستن: کنایه از سخن، حکایت یا واقعه ای را با طول و تفصیل بیان کردن و چیزهایی را بر اصل مطلب افزودن، شاخ و برگ دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شارب
تصویر شارب
سبیل، آشامنده، نوشنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شارب
تصویر شارب
آشامنده، نوشنده، سبیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاخب
تصویر صاخب
فریاد کشنده غریوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنخب
تصویر شنخب
دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلخب
تصویر شلخب
گول و فربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاصب
تصویر شاصب
زندگی سخت اسپ لاغر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاطب
تصویر شاطب
راه کج، دور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاذب
تصویر شاذب
آئاره، نومید از رستگاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاعب
تصویر شاعب
کتف، دوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شازب
تصویر شازب
لاغراستخوانی خشک اندام
فرهنگ لغت هوشیار
میانه بالا مرد انشعابی که از تنه درخت جدا میشود و حامل برگ و گل و انشعابات کوچکتر است شاخ درخت غصن، شاخ حیوان قرن، جام شراب که به شکل شاخ بود، شعبه، تقسیمات بزرگ و کلی گیاهان و جانوران را گویند. در هر شاخه صفات بسیار کلی موجودات گیاهی یا جانوری در نظر گرفته میشود مثلا در عالم جانوران همه حیوانات یک سلولی را در یک شاخه قرار داده و به نام آغازیان می نامند و بقیه جانوران که پر سلولی هستند در طی 7 شاخه ذکر میشوند. در عالم گیاهان همه گیاهان در 4 شاخه قرار گرفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاسب
تصویر شاسب
باریک لاغر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهب
تصویر شاهب
خاکستری رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به شاخ قرنی، چوبی سه شاخه و دسته دار که دهقانان غله کوفته شده بدان بر باد دهند تا دانه از کاه جدا گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شائب
تصویر شائب
پیر سپیدموی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاخل
تصویر شاخل
نوعی غله که بدان نان پزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاخک
تصویر شاخک
شاخ کوچک شاخ کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاخص
تصویر شاخص
بلند بر آمده ازهر چیزی، مرتفع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاجب
تصویر شاجب
هلاک شونده، اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاخه
تصویر شاخه
((خَ یا خِ))
شاخه درخت، شعبه، بخش فرعی جدا شده از یک مجموعه اصلی، واحد شمارش تیرآهن، نبات و مانند آن، جام شراب که به شکل شاخ بود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاخص
تصویر شاخص
((خِ))
برآمده، مرتفع، برجسته، ممتاز، نمودار، نمونه، الگو، سرمشق، عددی که میانگین ارزش مجموعه ای از اقلام مرتبط با یکدیگر را برحسب درصدی از همان میانگین در فاصله زمانی دو تاریخ بیان کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شارب
تصویر شارب
((رِ))
نوشنده، سبیل، سبلت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاخص
تصویر شاخص
شناسه، نمودار، روشن نمودار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شاخک
تصویر شاخک
آنتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شاخگ
تصویر شاخگ
اکلیل الملک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شاخه
تصویر شاخه
شعبه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شاخص
تصویر شاخص
Indicator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شاخص
تصویر شاخص
индикатор
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شاخص
تصویر شاخص
Indikator
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شاخص
تصویر شاخص
індикатор
دیکشنری فارسی به اوکراینی