معنی شاخک - فرهنگ فارسی عمید
معنی شاخک
- شاخک
- شاخ کوچک، شاخۀ کوچک، برای مثال در جلوات آمده ست بر سر گل عندلیب / در حرکات آمده ست شاخک شاهسپرم (منوچهری - ۷۰)
تصویر شاخک
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با شاخک
شاخک
- شاخک
- شاخ خرد. شاخچه. شعبه، اکلیل الملک را گویند. (شعوری) (آنندراج). دارویی که ناخنک و بتازی اکلیل الملک گویند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شاهک
- شاهک
- شاه کوچک، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان و مشاوران دربار هرمز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی