جدول جو
جدول جو

معنی شاتانی - جستجوی لغت در جدول جو

شاتانی
حسن بن علی بن سعید بن عبداﷲ شاتانی، ملقب به علم الدین، مردی ادیب و شاعر و فاضل بود، بنزد صلاح الدین یوسف بن ایوب آمد و صلاح الدین مقدم او را گرامی داشت، دانشمندان وی را مدایح بسیار گفته اند، در علم مبرز بود، در بغداد فقه شافعی را فراگرفت، از قاضی ابوبکر محمد بن عبدالباقی انصاری و ابومنصور عبدالرحمن بن محمد القزاز و ابوالقاسم اسماعیل بن محمد سمرقندی و دیگران سماع کرد، و گفته اند وی در آخر عمر از آن پس که بر وی حدیث قرائت کردند تغییر یافت، به سال 513 متولد گردید و در ماه شعبان سال 579 درگذشت، از ابن السجزی و ابن الجوالیقی ادب فراگرفت و به دمشق آمد ودر آن شهر مجلس وعظی بسال 531 برای او بر پا ساختند، (معجم البلدان)، و رجوع به زرکلی ج 2 ص 403 شود
لغت نامه دهخدا
شاتانی
منسوب به شاتان. رجوع به شاتان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بستانی
تصویر بستانی
باغبان، مربوط به بستان مثلاً گیاهان بستانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشکانی
تصویر اشکانی
اشک، لقب هر یک از پادشاهان سلسله اشکانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شادانی
تصویر شادانی
شادی، شادمانی، خوشحالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهانی
تصویر شاهانی
انگور شاهانی، نوعی انگور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باستانی
تصویر باستانی
قدیمی، دیرینه، تاریخی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
مربوط به باران مثلاً روز بارانی، کنایه از دارای اشک مثلاً چشم بارانی، دارای باران، لباسی که آب در آن نفوذ نمی کند و هنگام باریدن برف و باران بر تن می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاتاری
تصویر تاتاری
از مردم تاتار، تهیه شده به وسیلۀ قوم تاتار
فرهنگ فارسی عمید
منسوب به شاه، (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
لیاقت، درخوری، سزاواری، شایستگی: تا بمنزلتی که امیدوار است برسد پس تمنای دیگر منازل کند که شایانی آن ندارد، (کلیله و دمنه ص 83)، بدگوهر ... تمنای دیگر منازل کند که شایانی آن ندارد، (کلیله و دمنه)، و چندانکه شایانی قبول حیات از این جثه زایل گشت برفور متلاشی گردید، (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
نام قسمی انگور سیاه، (یادداشت مؤلف)، رجوع به شانی شود، قسمی انگور سیاه رنگ کشیده دانه و بیشتر خاص قزوین است، شانی، (در تداول مردم قزوین)،
- شراب شاهانی، نوعی شراب که از انگور موسوم به شاهانی یا شانی سازند،
، نام قسمی خرما در جیرفت، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
انتساب است به شاوان که از قرای مرو است. (از سمعانی) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
کشور یا مجموعه ای از امارات به شبه جزیره مالاکا در ساحل شرقی خلیج سیام و تابع دولت سیام، مساحت 12950هزار گز مربع، دارای صدهزار تن سکنه
لغت نامه دهخدا
حسین بن محمد بن حسین شاذانی، مکنی به ابوالغنایم، از اهل بغداد است وی از ابومحمد عبداﷲ بن یحیی بن عبدالجبار السکری سماع حدیث کرد، ابوالقاسم اسماعیل بن احمد سمرقندی از وی روایت حدیث کرده است، در رجب سنۀ 77 هجری قمری وفات یافت، (انساب سمعانی)
محمد بن احمد، از محدثین است، (ریحانه الادب)
لغت نامه دهخدا
قلعه ای است به دیاربکر، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
شادی، آسودگی خاطر، شادمانی، بهجت، ابتهاج، استبهاج، سرور، مسرت، فرح:
بدان نامه بر شد که شادان بزی
که شادانی و خسروی را سزی،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
شادانی خواجه ابوبکر، رجوع به شاذانی و شاذان شود: ... نزدیک برودخانه گوری است از آن یکی از صحابه و مشهدی است از آن خواجه ابوبکر شادانی، (تاریخ گزیده ص 834 و 835)
لغت نامه دهخدا
منسوب به شاذان و آن نسبت اجدادی است، (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اشکانی
تصویر اشکانی
منسوب به اشک، جمع اشکانیان
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته بوستانی کاشته منسوب به بستان بوستانی: گیاه بستانی، باغبان
فرهنگ لغت هوشیار
قدیمی کهن. یا آثار باستانی. آثار و ابنیه قدیمی و تاریخی اشیا عتیقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باتاوی
تصویر باتاوی
تو سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاقانی
تصویر خاقانی
منسوب به خاقان سلطانی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به داستان. قصه یی روایی اساطیری، مقابل تاریخی: جمشید پادشاهیست داستانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحتانی
تصویر تحتانی
زیرین و زیری
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به تاتار از مردم تاتار، زبان تاتاران. یا اسب تاتاری. اسبی که در زمین تاتار نشو نما کند، اسب تیز رو. یا مشک تاتاری. مشکی که از بلاد تاتار آورند و آن بسیار نیک است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابانی
تصویر تابانی
درخشانی تلا لو، لغزندگی نسویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شایانی
تصویر شایانی
شایستگی سزاواری لیاقت
فرهنگ لغت هوشیار
لباسی که آب در آن نفوذ نکند و هنگام باریدن برف و باران آنرا بر تن می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
مربوط به باران، تن پوشی که آب در آن نفوذ نکند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باستانی
تصویر باستانی
قدیمی، کهنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شایانی
تصویر شایانی
سزاواری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحتانی
تصویر تحتانی
زیرین
فرهنگ واژه فارسی سره
شیطنت
فرهنگ گویش مازندرانی