- شابیزج
- پارسی تازی گشته شابیزک مهرگیاه
معنی شابیزج - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی تازی گشته سابیزک مردم گیا از گیاهان
بلادانه، گیاهی خودرو، با برگ های ساده و گل های خاکستری رنگ که بومی مناطق مرطوب است و میوه، برگ و ریشۀ آن مصرف دارویی دارد، شابیزک
سابیزک، گیاهانی که ریشه یا میوۀ آن ها مانند صورت انسان است، مثل استرنگ و مردم گیاه، یبروح، لفّاح، مردم گیا
باد زن
مردم گیا مهر گیا افاح
پارسی تازی گشته شابانگ تس سگ (گویش شیرازی) از گیاهان دارویی
گیاهانی که ریشه یا میوۀ آن ها مانند صورت انسان است، مثل استرنگ و مردم گیاه، یبروح، لفّاح، مردم گیا
سیخ کباب
جرقه شرر شراره آتش آتش خرد که از هیمه سوزان یا اخگر جهد
جرقه، شراره آتش
شراره، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، سینجر، آییژ، جرقّه، ضرمه، خدره، آلاوه، لخشه، بلک، اخگر، آتش پاره، جذوه، جمر، جمره، خدره، لخچه، ژابیژ، ایژک برای مثال هست زآهم آتش دوزخ ابیز / ناله ای از من ز تندر صد ازیز (منجیک - ۲۳۱)