شَرارِه، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، سَیَنجُر، آییژ، جَرَقّه، ضَرَمِه، خُدرِه، آلاوِه، لَخشِه، بِلک، اَخگَر، آتَش پارِه، جَذوِه، جَمر، جَمَرِه، خُدرِه، لَخچِه، ژابیژ، ایژَک برای مِثال هست زآهم آتش دوزخ ابیز / ناله ای از من ز تندر صد ازیز (منجیک - ۲۳۱)
جرقّه. سقط. شَرَر. شرار. شراره. ستارۀ آتش. خدرَه. خدرک. کاووس. لَخشه. سونش. لخچه. خُدرَه. اَبلک. ابیزَک. و آن آتش خرد است که از هیمۀ سوزان یا اخگر جهد. و آبیز، آییز، آبید، ابید، ابیر، آیژ، آییژ، آبیر و صور دیگر همه مصحف این کلمه اند: هست ز آهم آتش دوزخ ابیز ناله ای از من ز تندر صد ازیز. منجیک. لیکن در نسخۀ سروری این کلمه به یای حطی آمده چنانکه در فصل یاء بیاید و تبدیل همزه به یاء بسیار هست