جدول جو
جدول جو

معنی سیکل - جستجوی لغت در جدول جو

سیکل
دور، دوره، گردش، دورۀ سه ساله تحصیلات بعد از دورۀ ابتدایی از سال هفتم تا سال نهم، کسی که دارای مدرک پایانی این دورۀ تحصیلی است
تصویری از سیکل
تصویر سیکل
فرهنگ فارسی عمید
سیکل
گردش، دوره، (اصطلاح فیزیک) یک دوره حرکت کامل موج الکتریکی، امواج رادیو را بوسیلۀ سیکل و اغلب با کیلو سیکل (1000 سیکل) یا مگاسیکل (10000 سیکل) در ثانیه اندازه گیرند، دورۀ تحصیلات متوسطه (دبیرستان)، دوره تحصیلات متوسطه را بدو قسمت تقسیم کرده اند: سیکل اول و سیکل دوم، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
سیکل
فرانسوی دورک گردش یک دوره حرکت کامل موج الکتریکی. توضیح امواج رادیو را بوسیله سیکل و اغلب با کیلوسیکل (1000 سیکل) یا مگاسیکل (1000000 سیکل) در ثانیه اندازه گیرند، دوره تحصیلات متوسطه (دبیرستان)، توضیح دوره تحصیلات متوسطه را به دو قسمت تقسیم کرده اند: سیکل اول و سیکل دوم
فرهنگ لغت هوشیار
سیکل
یک دوره حرکت، گردش، دوره، دوره تحصیلات متوسطه (نظام قدیم)
تصویری از سیکل
تصویر سیکل
فرهنگ فارسی معین
سیکل
تناوب، دور، گردش، دوره، چرخه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیکا
تصویر سیکا
(پسرانه)
در گویش مازندران اردک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیکی
تصویر سیکی
سه یک، یک سوم، شراب، مخصوصاً شرابی که به واسطۀ جوشش، دوسوم آن تبخیر شده و یک سوم باقی مانده باشد، سه پخت، شراب سه پخت، شراب ثلثان شده، برای مثال روز نوروز است امروز و سر سال عجم / بزم نو ساز و طرب کن ز نو سیکی خور (فرخی - ۱۷۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیکک
تصویر سیکک
سیسرو، کرمی که در انبار گندم پیدا می شود و گندم را ضایع می کند، سیسرک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیکل
تصویر نیکل
فلزی نقره ای رنگ، سخت، چکش خور، صیقل پذیر و دیرگداز برای که ساختن ظروف و پوشاندن فلزات و فسادناپذیر کردن آن ها به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیال
تصویر سیال
بسیار روان، آب روان، جاری
فرهنگ فارسی عمید
تکۀ تخته یا کاغذ شامل دایره های متحدالمرکز که در تیراندازی هدف قرار بدهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هیکل
تصویر هیکل
پیکر انسان، مجسمه یا حیوان، تنه، کنایه از انسان یا حیوان درشت و تنومند، صورت ظاهری، تعویذی که به بازو یا عضوی از بدن می بستند، معبد، بتخانه، برای مثال چنان دان که این هیکل از پهلوی / بود نام بتخانه ار بشنوی (عنصری - ۳۶۲)، تصویر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیلک
تصویر سیلک
ابریشم، تاری بسیار نازک و محکم که از باز کردن پیلۀ کرم ابریشم تهیه می شود و در صنایع نساجی و تهیۀ تار بعضی از سازهای موسیقی به کار می رود، بریشم، حریر، بهرامه، قزّ، کناغ، دمسق، کج، پناغ، دمسه
فرهنگ فارسی عمید
قسمی مرغ آبی، (یادداشت بخط مؤلف)، رجوع به سیقا شود، تیره ای از درختان بازدانه که در نواحی گرم میرویند، و در کشورهای معتدل دیده نمیشود و دستگاه زایشی آن شبیه به نهانزادان است، (از گیاه شناسی گل گلاب ص 302)
لغت نامه دهخدا
(سَ کَ)
کوتاه گام رونده با نرمی و سستی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
سیسک است که کرم گندم و جو ضایعکن و شنگ باشد، زردی غله زار. (برهان) (آنندراج). رجوع به سیسک، سوکل، سوگل و سوکک شود
لغت نامه دهخدا
(سَ کَ)
کفشگر. (منتهی الارب) ، موزه فروش. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سی / یَ)
شرابی است که چندی آن را بجوشانند که چهار دانگش رفته و دو دانگش مانده باشد و در اصل سه یکی بوده ترکیب داده سیکی گفته اند. (آنندراج) (انجمن آرا). شرابی که چندان جوشانند تا چهار دانگش رفته و دو دانگش مانده باشد در اصل سه یکی بوده ترکیب داده سیکی کرده اند و به عربی مثلث خوانند. (فرهنگ رشیدی). شرابی که چندان جوش دهند و صافش کنند که از سه حصه آن یک حصه باقیمانده باشد. (غیاث اللغات). نبیذ. صهبا. (تفلیسی). می. شراب. (جهانگیری). شراب جوشانیده که به عربی مثلث خوانند یعنی در اصل سه یکی بوده ترکیب کرده اند سیکی شده. (برهان) :
بادام تر و سیکی و بهمان و باستار
ای خواجه این همه که تو بر میدهی شمار.
رودکی.
هیزم خواهم همی دو امنه ز جودت
جود و جریب و دو خم سیکی چون خون.
ابوالعباس (از لغت فرس اسدی ص 498).
نکند مستی هر چند که در مجلس
ننهد سیکی بر دست کم از یک.
فرخی.
عشق بازی کن و سیکی خور و برخند بر آن
که ترا گوید سیکی مخور و عشق مباز؟
فرخی.
آن حجامان برفته بودند و خوکان اصلی را سیکی بار کردند و بیاوردند. (تاریخ سیستان).
جعد ژولیده و پرورده ز سیکی لاله
زلف شوریده و پژمرده ز مستی عبهر.
سنایی.
تو این صوفیان بین که می خورده اند
مرقع به سیکی گرو برده اند.
سعدی
لغت نامه دهخدا
فلزیست نقره یی رنگ و براق از خانواده آهن و بسیار صیقل پذیر. وزن مخصوص آن در حدود 8، 8 و وزن اتمی آن قریب 58 است و در حدود 1451 درجه حرارت ذوب میشود. کاملا چکش خوار و قابلیت تورق و مفتول شدن آن زیاد است بحدی که میتوان ازان مفتولهایی بقطر 100، 1 میلی متر و ورقه هایی بضخامت 100، 2 میلی متر تهیه کرد. این فلز در سال 1771 میلادی به وسیله کرنستد سوئدی کشف شد، نیکل مانند آهن بوسیله آهن ربا جذب میشود (ولی این خاصیت را کمتر از آهن دارد)، نیکل در برابر عوامل خارجی بهتر از آهن مقاومت میکند. اکسیژن هوای خشک برنیکل اثری نداردوبکمک رطوبت هم بکندی برآن اثر میکند. بهمین مناسبت نیکل برای حفظ فولاد از زنگ در فولاد سازی بکار میرود. در حرارت قرمز هم بر عکس آهن تنها سطح آن اکسید میشود. از اسیدها جوهر نمک و جوهر گوگرد بسختزی با نیکل ترکیب میگردند و برعکس جوهر شوره به آسانی با آن ترکیب میشود. مهمترین نمکهای نیکل که در همه آنها نیکل دو ظرفیتی است سولفات نیکل و نتیرات نیکل و کلرو نیکل است که همه با 6 ملکول آب متبلور میشوند. نیکل در برابر بازها بخوبی مقاومت میکند و از اینرو بوته های نیکل در آزمایشگاه برای گرم کردن قلیاها بکار میبرند. نمکهای نیکل اگر خشک باشند زرد رنگ هستند و با سولفور آمونیوم رسوب سیاه سولفور نیکل میدهند که تنها در اسید حل میشود (یکی از طرق شاسایی نمکهای نیکل)، نیکل را برای سکه زدن پشیز بکار میبرند و برای ساختن گلوله های توپ و بمب ها نیز استعمال میشود. بعلاوه از آن برای آب نیکل کاری استفاده میکنند (ملحی که جهت آب نیکل کاری بکار میرود سولفات مضاعف نیکل و آمونیوم است، مسکوکی است برابر 5 سنت معمول در ایالات متحده امریکا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیکل
تصویر هیکل
صورت و تنه مردم، ریخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضیکل
تصویر ضیکل
کلان جثه فربه پر گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
قطعه ای از تخته یا مقوا که آن را برای تیراندازی هدف قرار دهند نشانه هدف. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایکل
تصویر ایکل
خیار شنبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیول
تصویر سیول
جمع سیل، لورها تندابها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیال
تصویر سیال
آب روان و جاری
فرهنگ لغت هوشیار
حریر، ابریشم حریر ابریشم. توضیح احتراز از این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیکی
تصویر سیکی
سه یک، شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیقل
تصویر سیقل
لاتینی تازی شده پیاز دشتی پیاز موش پیاز کوهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هیکل
تصویر هیکل
((هَ کَ))
بنای مرتفع، انسان یا حیوان تنومند، جایی در کنیسه که مراسم قربانی را در آن به جا می آورند، بت خانه، جمع هیاکل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیکل
تصویر نیکل
((کِ))
فلزی است نقره ای رنگ و براق از خانواده آهن و بسیار صیقل پذیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیال
تصویر سیال
((سَ یّ))
بسیار روان، روان، جاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیبل
تصویر سیبل
قطعه ای از تخته یا مقوا که برای تیراندازی هدف قرار دهند، نشانه، هدف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیکی
تصویر سیکی
((س یَ))
شراب، شرابی که به سبب جوشش دوسوم آن تبخیر شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیلک
تصویر سیلک
حریر، ابریشم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیال
تصویر سیال
آبگون
فرهنگ واژه فارسی سره