جدول جو
جدول جو

معنی سیویست - جستجوی لغت در جدول جو

سیویست
(سَیْ)
ناآگاهی و ناآگاه بودن و به عربی غفلت خوانند. (برهان). غفلت. عدم آگاهی. تغاقل. بی خبری. (ناظم الاطباء). رجوع به سویست و سویس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساویس
تصویر ساویس
(دخترانه)
گرانمایه و با ارزش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سوفیست
تصویر سوفیست
سوفسطایی، مربوط به سوفسطاییان، مغالطه آمیز، پیرو مکتب سوفسطایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرویس
تصویر سرویس
فعالیتی که به منظور رفع نیازهای دیگران انجام می شود، تشکیلات مجری امور اجتماعی، سیاسی، اداری و امثال آن ها مثلاً سرویس خبری، سرویس پستی، سرویس اداری،
خودرویی که در ساعت معینی آمادۀ جا به جا کردن اعضای یک مؤسسۀ خاص است، مجموعه ای از ظروف یا وسایل متناسب با یکدیگر، مجموعۀ تجهیزات لازم برای یک فعالیت، بهایی که هتل یا رستوران در ازای ارائه ی خدمات دریافت می کنند، ساعت کار یک مؤسسه، مجموع مکان های بهداشتی یک ساختمان شامل دست شویی، توالت و حمام، بازدید و تنظیم اجزای یک دستگاه میکانیکی، در ورزش ضربه ای که در زمان آغاز بازی در ورزش هایی چون والیبال، تنیس و بدمینتون به توپ زده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیوست
تصویر پیوست
پیوستن، پیوسته، دائم، چیزی که همراه چیز دیگر باشد، نامه ای که چسبیده به نامۀ دیگر به جایی فرستاده شود، ضمیمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساویس
تصویر ساویس
پنبۀ زده شده که لای جامه بگذارند، جامه ای که لای آن پنبه دوخته باشند، هر چیز نفیس و گران مایه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیویل
تصویر سیویل
غیر نظامی، شخصی مثلاً لباس سیویل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دویست
تصویر دویست
عدد اصلی معادل دوبرابر صد، ۲۰۰
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیمیست
تصویر شیمیست
شیمی دان، متخصص علم شیمی، شیمیست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیورسات
تصویر سیورسات
زادوتوشه، خوارباری که برای لشکر در موقع حرکت فراهم می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرویسه
تصویر سرویسه
رنگین کمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، آزفنداک، سویسه، کلکم، قزح، آلیسا، تیراژی، ترسه، سرگیس، رخش، درونه، ایرسا، قوس و قزح، تربسه، سرکیس، سدکیس، توبه، نوسه، نوس، آفنداک، اغلیسون، کرکم، آدینده، آژفنداک، تویه، شدکیس، تربیسه، نوشه، تیراژه
فرهنگ فارسی عمید
(سَرْ سَ / سِ)
مصحف ’سدکیسه’. سدکیس. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). قوس قزح. (آنندراج) (برهان) :
چونکه ساقیش داشت بر کف دست
همه سرویسه گشت بام و سرا.
خسروی (از رشیدی).
رجوع به قوس قزح شود، مهره های سنگین. (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
سورسات. (ناظم الاطباء). مجموع غله و خوراک لشکریان و علوفۀ اسبها و دیگر حیوانات. آذوقۀ لشکریان و سپاهیان یا پادشاهی یا امیری. (یادداشت بخط مؤلف). خواربار و زاد و علوفه که از روستاهای سر راه برای عبور لشکریان یا موکب خان گرد آورند، زاد. توشه. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کویست
تصویر کویست
کوفتگی و آزار
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به سویس اهل سویس از مردم سویس، ساخته سویس تهیه شده در سویس: امتعه سویسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سروییت
تصویر سروییت
فرانسوی دستارچه دستار خوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوفیست
تصویر سوفیست
فرانسوی از لاتینی زپاکانگر دانا نما زبانباز
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی باژ سپاه باژی که در گذشته سپاهیان از روستاهای سر راه می ستاندند، توشه توشک خوار بار و زاد و علوفه که از روستاهای سر راه برای عبور لشکر یا مرکب خان گرد آورند، زاد و توشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سینیسم
تصویر سینیسم
برابر با سگ سگوارگی از دبستان فرزانی، درید گی بیشرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیمیست
تصویر شیمیست
کسی که علم شیمی می داند
فرهنگ لغت هوشیار
ترکیب اکسیژنه سیلیسیم که نام دیگرش انیدریدسیلیسیک است و آن جسمی است بسیار ثابت که در حالت تبلور مانند جسمس شیشه ای سخت میباشد (درین صورت آن را کوارتز نامند) وزن مخصوصش 6، 2 است (وزن مخصوص سیلیس 2، 2 می باشد) در آب غیر محلول است. جسمی است که در 1700 درجه شروع به ذوب می کند و در حرارت های بالاتر بدون این که مایع شود به صورت ماده ای غلیظ در می آید، در زمین شناسی بیشتر انواع مختلف در کوهی اصلی به نام سیلیس می نامند زیرا ترکیب اصلی در کوهی همان اکسید سیلیس است که کم و بیش با مواد دیگری آمیخته شده و انواع مختلف در کوهی را به وجود آورده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاست
تصویر سیاست
نگاهداشتن، نگاهداری، حفاظت، مملکت داری و اداره مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیویل
تصویر سیویل
شهری، غیر رسمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرویس
تصویر سرویس
خدمتگزاری، چاکری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیوست
تصویر پیوست
همیشه، دائم، پی نوشت
فرهنگ لغت هوشیار
قطعه موسیقی خاصی که دارای مایه ضربی است و برای توصیف داستان یا موضوعی خاص یا به جهت به کار بردن تمها و آهنگ های محلی استعمال میشود با آهنگ سویت می توان رقصید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساویس
تصویر ساویس
چیز گرانمایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دویست
تصویر دویست
عدد اصلی برابر دو بار صد (200)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سادیست
تصویر سادیست
فرانسوی آزارگرا کسی که مبتلا به سادیسم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیورسات
تصویر سیورسات
((سُ))
زاد و توشه، خواربار و علوفه که از روستاهای سر راه برای عبور لشکر یا موکب خان گرد می آوردند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سادیست
تصویر سادیست
کسی که مبتلی به سادیسم است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیمیست
تصویر شیمیست
شیمی دان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیاست
تصویر سیاست
ساستاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیوست
تصویر پیوست
الحاق، ضمیمه
فرهنگ واژه فارسی سره
توشه، جیره، زاد، علوفه
فرهنگ واژه مترادف متضاد