انعام. (غیاث اللغات) (آنندراج). تیول و زمینی که پادشاه جهت معیشت به ارباب استحقاق بخشد. (ناظم الاطباء). مدد معاش و این لفظ ترکی است. (آنندراج). عواید زمین که بجای حقوق یا مستمری به اشخاص بخشند. ج، سیورغالات. (فرهنگ فارسی معین) : سیورغالات سید مرحوم را به ایشان عنایت فرمود. (مجالس المؤمنین قاضی نوراﷲ شوشتری)
انعام. (غیاث اللغات) (آنندراج). تیول و زمینی که پادشاه جهت معیشت به ارباب استحقاق بخشد. (ناظم الاطباء). مدد معاش و این لفظ ترکی است. (آنندراج). عواید زمین که بجای حقوق یا مستمری به اشخاص بخشند. ج، سیورغالات. (فرهنگ فارسی معین) : سیورغالات سید مرحوم را به ایشان عنایت فرمود. (مجالس المؤمنین قاضی نوراﷲ شوشتری)
دهی است ازدهستان نقاب بخش جغتای شهرستان سبزوار، دارای 371 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، کنجد و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است ازدهستان نقاب بخش جغتای شهرستان سبزوار، دارای 371 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، کنجد و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
سیورغال، بمعنی روزینه مشهور است و این لفظغلط است چرا که در کتب یافته نشد و در مدار نوشته سیورغال مدد معاش و در لغات ترکی بمعنی انعام نوشته است، (از غیاث) (از آنندراج)، رجوع به سیورغال شود
سیورغال، بمعنی روزینه مشهور است و این لفظغلط است چرا که در کتب یافته نشد و در مدار نوشته سیورغال مدد معاش و در لغات ترکی بمعنی انعام نوشته است، (از غیاث) (از آنندراج)، رجوع به سیورغال شود
خلعت و بخشش پادشاهی. سیورغال. تیول. بخشیدن پادشاه قطعۀ زمین یا ده یا قصبه ای بکسی که بتصرف ابدی وی باشد. (ناظم الاطباء) (شعوری ج 2 ص 107). رجوع به سیورغال شود
خلعت و بخشش پادشاهی. سیورغال. تیول. بخشیدن پادشاه قطعۀ زمین یا ده یا قصبه ای بکسی که بتصرف ابدی وی باشد. (ناظم الاطباء) (شعوری ج 2 ص 107). رجوع به سیورغال شود
گویند آنگاه که ابرهه بن صباح صاحب الفیل بخراب کردن مکه می شد ابورغال دلیل و بلد حبشه بود و وی در راه بمرد و قبر او به مغمس است براه طائف وحاجیان آن سو چون بدانجا رسند گور او را سنگسار کنند. ابن سیده گوید ابورغال بندۀ شعیب و عشاری جائر بود. ابوداود در سنن و بیهقی در دلائل النبوه از ابن عمر روایت کنند، آنگاه که در خدمت رسول بطائف میشدیم بر گوری گذشتیم و پیامبر صلوات الله علیه گفت این قبر ابورغال است، وی از قوم ثمود و پدر قبیلۀ ثقیف است، اودر حرم و از حمات حرم بود، آنگاه که عذاب بر قوم ثمود فرود شد او را نیز دریافت و بدینجا مدفون گشت
گویند آنگاه که ابرهه بن صباح صاحب الفیل بخراب کردن مکه می شد ابورغال دلیل و بلد حبشه بود و وی در راه بمرد و قبر او به مُغمس است براه طائف وحاجیان آن سو چون بدانجا رسند گور او را سنگسار کنند. ابن سیده گوید ابورغال بندۀ شعیب و عشاری جائر بود. ابوداود در سنن و بیهقی در دلائل النبوه از ابن عمر روایت کنند، آنگاه که در خدمت رسول بطائف میشدیم بر گوری گذشتیم و پیامبر صلوات الله علیه گفت این قبر ابورغال است، وی از قوم ثمود و پدر قبیلۀ ثقیف است، اودر حرم و از حُمات حرم بود، آنگاه که عذاب بر قوم ثمود فرود شد او را نیز دریافت و بدینجا مدفون گشت
سورسات. (ناظم الاطباء). مجموع غله و خوراک لشکریان و علوفۀ اسبها و دیگر حیوانات. آذوقۀ لشکریان و سپاهیان یا پادشاهی یا امیری. (یادداشت بخط مؤلف). خواربار و زاد و علوفه که از روستاهای سر راه برای عبور لشکریان یا موکب خان گرد آورند، زاد. توشه. (فرهنگ فارسی معین)
سورسات. (ناظم الاطباء). مجموع غله و خوراک لشکریان و علوفۀ اسبها و دیگر حیوانات. آذوقۀ لشکریان و سپاهیان یا پادشاهی یا امیری. (یادداشت بخط مؤلف). خواربار و زاد و علوفه که از روستاهای سر راه برای عبور لشکریان یا موکب خان گرد آورند، زاد. توشه. (فرهنگ فارسی معین)
دهی است از دهستان نازلو از بخش حومه شهرستان ارومیه واقع در 26 هزارگزی شمال خاوری ارومیه، دارای راه ارابه رو است. هوای آن معتدل و دارای 335 تن سکنه است. آب آنجا از نازلوچای تأمین میشود. محصول آن غلات، توتون، چغندر، حبوبات، کشمش و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی و راه آن ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان نازلو از بخش حومه شهرستان ارومیه واقع در 26 هزارگزی شمال خاوری ارومیه، دارای راه ارابه رو است. هوای آن معتدل و دارای 335 تن سکنه است. آب آنجا از نازلوچای تأمین میشود. محصول آن غلات، توتون، چغندر، حبوبات، کشمش و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی و راه آن ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
ترکی باژ سپاه باژی که در گذشته سپاهیان از روستاهای سر راه می ستاندند، توشه توشک خوار بار و زاد و علوفه که از روستاهای سر راه برای عبور لشکر یا مرکب خان گرد آورند، زاد و توشه
ترکی باژ سپاه باژی که در گذشته سپاهیان از روستاهای سر راه می ستاندند، توشه توشک خوار بار و زاد و علوفه که از روستاهای سر راه برای عبور لشکر یا مرکب خان گرد آورند، زاد و توشه