جدول جو
جدول جو

معنی سیرین - جستجوی لغت در جدول جو

سیرین
طعامی که دارای سیر باشد، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سورین
تصویر سورین
(پسرانه)
توانا، دلیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیمین
تصویر سیمین
(دخترانه)
نقره ای، سفید، روشن، ساخته شده از نقره، نقره ای
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سارین
تصویر سارین
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی رفسنجان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از میرین
تصویر میرین
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری رومی و داماد قیصر روم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شیرین
تصویر شیرین
(دخترانه)
مطبوع، گوارا، دلنشین، زیبا، عزیز، گرامی، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیمین
تصویر سیمین
آنچه سفید و به رنگ نقره باشد، هر چیزی که از نقره ساخته شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیران
تصویر سیران
گردش و تفرج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیرین
تصویر شیرین
مقابل تلخ، دارای مزۀ شیرین، کنایه از دوست داشتنی، کنایه از زیبا، کنایه از خوش سخن، خوشایند، برای مثال مگر از هیئت شیرین تو می رفت حدیثی / نیشکر گفت کمر بسته ام اینک به غلامی (سعدی۳ - ۹۰۰)
کنایه از یقیناً، حتماً مثلاً شیرین پنجاه سال داشت، کنایه از دارای مزۀ مطبوع، گوارا، کنایه از عزیز، برای مثال میازار موری که دانه کش است / که جان دارد و جان شیرین خوش است (فردوسی۲ - ۱/۱۰۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیرین
تصویر زیرین
پایینی، قرار گرفته در پایین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیرین
تصویر دیرین
دیرینه، کهن، کهنه، قدیم
فرهنگ فارسی عمید
سیر گردش ک: که بود افتاده بر ره ریا حشیش لایق سیران گاوی یا خریش. (مثنوی) توضیح نیکلسن در تفسیر این بیت سیران را به معنی (سیر آفاق) گرفته
فرهنگ لغت هوشیار
تثنیه نیر دوتابناک گواژ خور و ماه تثنیه نیر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : آفتاب و ماه شمسین نیران
فرهنگ لغت هوشیار
گژفین زفتینه سیاه منسوب به قیر مربوط به قیر، سیاه: شبی گیسو فرو هشته گر بدامن پلاسین و قیرینه گر زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیرین
تصویر شیرین
هر چیز که مزه قند یا نبات دهد و حلاوت داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیترین
تصویر سیترین
ویتامین پ را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیرون
تصویر سیرون
برودت نزدیک به اعتدال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیمین
تصویر سیمین
از سیم ساخته، منسوب به سیم و نقره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیرین
تصویر پیرین
آب بدبو
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده دیگران جمع سایر اشخاص دیگر دیگران: خانمها با کالسکه روان گشتند و سایرین هم داخل خانه شدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیرین
تصویر زیرین
تحتانی، سفلی، پائینی، فرودین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیرین
تصویر دیرین
قدیم و کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیرین
تصویر شیرین
هر چیزی که طعم قند و شکر داشته باشد، هر چیز مطبوع و لطیف و دلپذیر، تمام، کامل، رونق، رواج، از نام های زنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیمین
تصویر سیمین
نقره ای، سفید، روشن، خوب، ظریف، سیمینه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیران
تصویر سیران
((سَ یا س))
گردش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیرین
تصویر دیرین
کهنه، قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سایرین
تصویر سایرین
دیگران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سیمین
تصویر سیمین
نقره یی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیرین
تصویر دیرین
قدیمی، قدیم، با قدمت، پرقدمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زیرین
تصویر زیرین
تحتانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شیرین
تصویر شیرین
Sugary, Sweet
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شیرین
تصویر شیرین
сладкий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شیرین
تصویر شیرین
zuckerhaltig, süß
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شیرین
تصویر شیرین
солодкий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شیرین
تصویر شیرین
słodki
دیکشنری فارسی به لهستانی