- سیری
- عدم رغبت به طعام، پری و سرشاری
معنی سیری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اسارت اسیر شدن
اسارت، اسیر شدن
فرش گستردنی
کهولت
اثر کننده و در رونده به همه اجزای چیزی، سرایت کننده
آخر و تمام وانتها بسر رسیدن و تمام شدن و به آخر رسیدن، تمام شده، پایمال و ناچیز
گل همیشه بهار
سپیده دم، پسشام خوراکی است که در رمضان پیش از بامداد خورند و درست آن در تازی سحور است منسوب به سحر، غذایی که روزه داران بهنگام سحر خورند (در ماه رمضان و جز آن)
سالخوردگی کهنسالی سیخوخت مقابل جوانی. یا روز پیری. هنگام سالخوردی زمان کهنسالی: بهشتاد شد سالیان قباد نبد روز پیری هم از مرگش شاد. (شا. بخ 2308: 8) یا مقام پیری. شیخوخت. یا پیری است و فراموشی. پیران بهنگام فراموشی گویند، جوانان که چیزی را فراموش کرده بشوخی چنین گویند. یا پیری است و هزار عیب. پیری عیبهای بسیار همراه دارد
مطیع و فرمانبردار
منسوب به سریر، معالجات بالینی
کفل اسب و دیگر چارپایان
مونث سکران مست زن
منسوب به سفر: لوازم سفری، عازم سفر مسافر: هزار مرد سفری گشتند
سرخ رنگ، گل سرخ
ظرفی باشد که آنرا از طلا و نقره و مس و برنج سازند
منسوب به سیم نقره یی سیمین از نقره ساخته، آن چه از سیم سازند مفتولی
انگشتان دست را راست کرده به هم چسبانده تیغ وار بر گردن مجرمان فرود آوردن، ضربه ای که به وسیله کف دست به چهره کسی زنند تپانچه کشیده
سه یک، شراب
روش، طریقه
خارپشت
چرمی نازک و سفید که از آن بند شمشیر کارد خنجر و مانند آن سازند تسمه دوال
محل مخصوصی که در آنجا کارهای ورزشی و بازی کردن با حیوانات نمایش داده میشود فرانسوی تاژگاه علف سیر. نمایشهای پهلوانی و بازی با حیوانات و کارهای عجیب و اعمال خنده آور است که جمعی در روی صحنه ای (معمولا مدور) انجام دهند
حجاب و نقاب و روبنده و خصوصاً روپوش چین دار
پارسی تازی گشته شیرج روغن کنجد روغن کنجد
رفتار، طریقه، عادت
سروری مهتری آقایی
منسوب به سیخ، گوشه ایست در دستگاه شور
گل همیشه بهار، گل شب بو، گیاهی زینتی باساقۀ بلند و گل هایی به رنگ های مختلف
شب انبوی، خیرو، خیری، زراوشان
شب انبوی، خیرو، خیری، زراوشان
ظرف مسطح و دوره دار که از فلز، چوب، پلاستیک و یا دیگر مواد ساخته می شود
خلق و خلق، طریق، روش، مذهب، سنت، هیئت