- سیرو
- خارپشت
معنی سیرو - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برودت نزدیک به اعتدال
لاتینی تازی گشته کیمار شاخکی (کیمار) از گیاهان
ابری به شکل رشته های ظریف سفید یا تکه ها یا نوارهای باریک عمدتاً سفید جدا از هم، این ابر جلوه ای ریسه دار یا گیسودار یا ابریشمی یا هر دو را دارد، پرسا (واژه فرهنگستان)، در فارسی نامی از نام های مردان
قوت، قدرت، انرژی، قوه
بی آزرم بیشرم پر رو بی چشم و رو، کیسه کیسه پول
مرید، طرفدار، تابع
حشره ایست از راسته قاب بالان که بدنی کشیده و قهوه یی دارد و بالهایش نیز همرنگ بدن میباشد. دو بال جلو این جانور ضخیم و مانند دو قاب روی بالهای نازک عقب را می پوشاند. قطعات دهنی وی از نوع جونده است. سوسک بیشتر شبها از لانه خارج شده از خرده ریز غذا ها تغذیه میکند و چون حامل نطفه میکربهای مختلف است جانوری موذی و خطرناک است سپیرک سپیرو. یا سوسک طلایی. حشره ایست از راسته قاب بالان که در حدود 25 گونه از آن شناخته شده حشره ایست سنگین و کندرو برنگ طلایی مایل به قرمز شکمش مایل به سفیدی است و در انتهای شکمش نوع آلت نوک تیزی جهت حفر زمین قرار دارد. نوزاد این حشره و همچنین حشره بالغ علفخوارند و بیشتر به مزارع چغندر و چغندر قند حمله میکنند زنبور طلایی
همیشه بهار، گل شب بو
تابع، مقتدی، مقلد، پس رو
گونه ای سرو که آن را سرو خمره یی نیز گویند
انبار محافظت گندم که آنرا بشکل برج یا گودالی سازند و آن ماشینهایی برای پاک کردن غله دارد
جیرجیرک
عدم رغبت به طعام، پری و سرشاری
روش، طریقه
موسیر
چرمی نازک و سفید که از آن بند شمشیر کارد خنجر و مانند آن سازند تسمه دوال
محل مخصوصی که در آنجا کارهای ورزشی و بازی کردن با حیوانات نمایش داده میشود فرانسوی تاژگاه علف سیر. نمایشهای پهلوانی و بازی با حیوانات و کارهای عجیب و اعمال خنده آور است که جمعی در روی صحنه ای (معمولا مدور) انجام دهند
حجاب و نقاب و روبنده و خصوصاً روپوش چین دار
پارسی تازی گشته شیرج روغن کنجد روغن کنجد
رفتار، طریقه، عادت
غریب آزار، مردم آزار
زور، قوه، قدرت، توانایی، در علم فیزیک عمل یک جسم بر جسم دیگر که باعث ایجاد کار در جسم دوم می شود، قابلیت، استعداد
خلق و خلق، طریق، روش، مذهب، سنت، هیئت
آنکه از پی دیگری می رود، ازپی رونده، تابع
گیاهی علفی شبیه خاکشیر از تیرۀ چلیپاییان که هرگاه برگ آن را در دست نرم کنند بوی سیر می دهد
امضا کردن پشت سفته یا سند که به امضای دیگری است، برای ضمانت پرداخت آن، پشت نویسی
جیرو کردن: در علم اقتصاد جیرو
جیرو کردن: در علم اقتصاد جیرو
سهره، پرنده ای کوچک و خوش آواز با پرهای زرد و سبز