جدول جو
جدول جو

معنی سیرخواب - جستجوی لغت در جدول جو

سیرخواب
(خوا / خا)
آنکه خواب کامل کند. آنکه زیاد میخوابد. که نیک و به اندازه بخوابد:
به اشک چشم چون خانه کورمیخ کشند
چو غنچه هیچم باشد که سیرخواب کنند.
مسعودسعد (دیوان چ رشید یاسمی ص 95).
بخت بیدار تو داردمر رعیت را چنانک
دایه طفل نازنین را شیرسیر و سیرخواب.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
آنکه نتواند بخوابد، کسی که به خواب نرود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیرخوار
تصویر شیرخوار
ویژگی بچه ای که غذای اصلی او شیر است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکرخواب
تصویر شکرخواب
خواب خوش و شیرین، شادخواب، کنایه از خواب سحرگاهی، برای مثال مانعش غلغل گل گشت و شکرخواب صبوح / ورنه گر بشنود آه سحرم بازآید (حافظ - ۴۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خیرخواه
تصویر خیرخواه
ویژگی آنکه خیر و خوبی دیگران را می خواهد
فرهنگ فارسی عمید
(کَ دَ / دِ)
کسی که در عمل جنسی مفعول واقع شود (زن یا مرد). (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
(صَ زَ دَ / دِ)
که دیر بخوابد. که شب زنده دار باشد:
دیرخواب و زودخیز و تیزسیر و دوربین
خوش عنان وکش خرام و پاکزاد و نیکخوی.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(سَ خوا / خا)
نام فنی از کشتی. (آنندراج) :
ور مخالف که ترا گفته که سرخواب مزن
گرد موی کمرت پیچ شود تاب مزن.
میرنجات (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرخواب
تصویر سرخواب
فنی است از کشتی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیرخواه
تصویر خیرخواه
طالب خیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیرخوار
تصویر شیرخوار
طفلی که هنوز شیر می خورد، کودک خردسال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیرخواه
تصویر خیرخواه
((خِ یا خَ. خا))
آن که نیکی دیگران را خواهد، خیراندیش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکرخواب
تصویر شکرخواب
((~. خا))
خواب شیرین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
بلا نومٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
Sleepless
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
insomniaque
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
бессонный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
निराश
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
بے خواب
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
অনিদ্রা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
wasiwasi wa usingizi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
uykusuz
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
불면증의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
不眠の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
חסר שינה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
นอนไม่หลับ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
insomnia
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
schlaflos
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
slapeloos
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
insomne
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
insonne
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
insone
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
失眠的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
безсонний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
bezsenny
دیکشنری فارسی به لهستانی