جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شکرخواب

شکرخواب

شکرخواب
خواب خوش و شیرین، شادخواب، کنایه از خواب سحرگاهی، برای مِثال مانعش غلغل گل گشت و شکرخواب صبوح / ورنه گر بشنود آه سحرم بازآید (حافظ - ۴۸۰)
شکرخواب
فرهنگ فارسی عمید

شکرخواب

شکرخواب
شادخواب و خواب خوش. (از برهان). خواب سبک. دِلَّخْم. (ناظم الاطباء). خواب مطبوع. خواب شیرین. (یادداشت مؤلف). کنایه از خواب خوش باشد. (آنندراج) (غیاث). خواب نوشین:
عدل از او، با جمال و با آب است
ظلم از او رفته در شکرخواب است.
سنایی.
دزد اگر نقب در خزینه زند
در شکرخواب پاسبان باشد.
شرف الدین شفروه ای (از آنندراج).
آن رفته به ناز در شکرخواب
وآن حارس بام او به هر باب.
خاقانی (تحفه العراقین).
ای معبّر مژده ای فرما که دوشم آفتاب
در شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود.
حافظ.
می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند
به عذر نیم شبی کوش و گریۀ سحری.
حافظ.
تا کی می صبوح و شکرخواب بامداد
هشیار گرد، هان که گذشت اختیار عمر.
حافظ.
نمی شد باز چشمش از شکرخواب
مگر دیدار خود می دید در خواب.
انیسی (از آنندراج).
تغفیق، خفتن به شکرخوابی که در آن سخن مردم شنیده شود. (از منتهی الارب) ، خواب سحر. (ناظم الاطباء) (برهان) (غیاث) :
مانعش غلغل چنگ است و شکرخواب صبوح
ورنه گر بشنود آه سحرم بازآید.
حافظ
لغت نامه دهخدا

شکر خواب

شکر خواب
خوابی مطبوع و شیرین خواب خوش شاد خواب، خواب سحر
شکر خواب
فرهنگ لغت هوشیار

شکرخوار

شکرخوار
شکرخورنده: طوطی شکرخوار. (فرهنگ فارسی معین). شکرخای. (آنندراج). شیرین گفتار:
تو نیز آموختی از شاه ایران کز خداوندی
نمی پرسد که ای طوطی ّ شکّرخوار من چونی.
خاقانی.
و رجوع به شکرخای شود
لغت نامه دهخدا

شب خواب

شب خواب
آن که در شب به جایی بخوابد، روسپیی که شب نزد کسی خوابد (مقابل تک خواب)، مردی که شبی با روسپیی بیتوته کند
فرهنگ لغت هوشیار

شادخواب

شادخواب
خواب خوش، خواب شیرین، شکر خواب، برای مِثال چو از شاد خوابش برانگیختند / سرش را به نیزه درآویختند (فردوسی - لغت نامه - شادخواب)
شادخواب
فرهنگ فارسی عمید