- سیاهه
- لیست
معنی سیاهه - جستجوی لغت در جدول جو
- سیاهه
- نوشته، صورتحساب
- سیاهه ((هِ یا هَ))
- صورتحساب، نوشته ای که در آن موارد دخل و خرج را بنویسند، زن بدکاره
- سیاهه
- سیاه، سیاهی، نوشته، تکۀ کاغذ که فروشنده ریز کالاهای فروخته شده را در آن می نویسد و به خریدار می دهد، صورت حساب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جنبنده، هرباسپ
بیخردی نابخردی، فرومایگی، سبکسری
میوه دادن دوسال یکبار چون کویک خرمابن
یکسو روند گان، خمید گی کناره مونث سیال: موجودات سیاله، جمع سیالات
ستارگان هفتگانه، و کاروان
بزرگی سروری مهتری
فرا راهی جهانگردی
یک خرما غوره، می
سیاه بودن سواد مقابل سفیدی، تیرگی تاری مقابل سفیدی، تاریکی ظلمت مقابل روشنی روشنایی، مرکب دوده، کلف لکه: سیاهی ماه. (کلف قمر) یا از سفیدی ماست تا سیاهی زغال. همه چیز کل اشیا
سیاه کوچک، قارچی است انگلی که نوعی از آن از تیره اوستیلاژیتاسه و نوع دیگرش از تیره تیلتیاسه است و هر دو نوع از رده پروتوبازیدیومیستها میباشند. نوع اول که به نام اوستیلاگو نامیده میشود گونه های مختلفش سیاهک گردی گندم و جو و یولاف و ذرت و غلاف دیگر را فراهم میکند و نوع دوم که به نام تیلتا نامیده میشود سیاهک سنگی غلات را به وجود می آورد. در سیاهک گردی دانه های گندم و غلات دیگر تبدیل به گرد سیاه رنگی که همان هاگهای قارچ است می شود و به وسیله باد به اطراف پراکنده میگردد. در سیاهک سنگی دانه غلات پوستش سالم است ولی داخل آن پر از گرد سیاه رنگ می باشد اراقو، لیخنیس
هر جرم آسمانی که در مداری بیضی شکل می چرخد، از خود روشنایی ندارند و از ستارۀ خود کسب نور می کند، سیاراتی که به دور خورشید می گردند به ترتیب فاصلۀ از خورشید عبارتند از عطارد یا تیر، زهره یا ناهید، زمین، مریخ یا بهرام، مشتری یا برجیس، زحل یا کیوان، اورانوس، نپتون و پلوتون، سیار، کاروان، قافله
تیرگی، تاری، تاریکی، مقابل سفیدی، سیاه بودن
سیاهی لشکر: گروهی از مردم که برای نمایاندن کثرت و انبوهی لشکر جمع شوند و به کار جنگ نیایند، کنایه از اشخاص بی خاصیت
سیاهی لشکر: گروهی از مردم که برای نمایاندن کثرت و انبوهی لشکر جمع شوند و به کار جنگ نیایند، کنایه از اشخاص بی خاصیت
نوعی آفت قارچی غلات که بیشتر در گندم و جو بروز می کند و خوشه و دانه را به گردی سیاه رنگ تبدیل می کند، سیهک، قره جه
سیاه رو، سیاه چهره
سیاه رو، سیاه چهره
منسوب به سیاه، وضعیت و کیفیت سیاه بودن، تاریکی، چیز تیره و نامشخص که معمولاً به علت دوری تشخیص آن دشوار است، لشکر گروهی از مردم که تنها برای نمایش انبوهی و بسیاری جمعیت به کار گرفته می شوند
((هَ))
فرهنگ فارسی معین
سیاه کوچک، قارچی است انگلی که نوعی از آن از تیره اوستیلاژیناسه و نوع دیگرش از تیره تیلتیاسه است، اراقوا، لیخنیس
Blackness
чернота
Schwärze
чорність
czarność
negritude
nerità
negrura
noirceur
zwartheid
कालेपन
kegelapan
سوادٌ