جدول جو
جدول جو

معنی سیان - جستجوی لغت در جدول جو

سیان
گیاهی فاقد شکوفه و گل که در حوالی کوفه می روید، عشقه، برسیان، پرسیان، پرشیان
تصویری از سیان
تصویر سیان
فرهنگ فارسی عمید
سیان
(سَ)
گیاهی است که بر درخت پیچد و به عربی عشقه گویند. (برهان) (اوبهی) (آنندراج). و بپارسی پیچه و تحفه گفتند که آنرا پرسیان نیزگویند. (از فرهنگ رشیدی) (از آنندراج) :
آنکه سرش از فضل خداوند بتابد
فردا بکند آتش و اغلال سیانیش.
ناصرخسرو.
از این پسش توببینی دوان دوان در دشت
بکفش و موزه درافکنده صدهزار سیان.
عمعق
لغت نامه دهخدا
سیان
((سَ))
عشقه، گیاهی که به درخت پیچد
تصویری از سیان
تصویر سیان
فرهنگ فارسی معین
سیان
سه تا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیان
تصویر بیان
(دخترانه و پسرانه)
صبحگاه، بامداد، پگاه (نگارش کردی: بهیان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دیان
تصویر دیان
(دخترانه)
دیانا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمان
تصویر سمان
(دخترانه و پسرانه)
مخفف آسمان، نام روز بیست و هفتم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سوان
تصویر سوان
(دخترانه و پسرانه)
نام دریاچه ای در ارمنستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سایان
تصویر سایان
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی همدان
فرهنگ نامهای ایرانی
(بُ)
یوم بسیان، جایگاهی است که در آن جنگی بنی فزاره را بر بنی جشم بن بکر بوده و درین باره شاعر گوید:
و کم غاورت خیلی ببسیان منکم
ارامل عقری او اسیرا مکفرا.
(مجمعالامثال میدانی)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
شاعری اساطیری از اهالی اسکاتلند، در مائۀ سوم میلادی، پسر فن گال، پادشاه مرون. گویند در محاربۀ با رومیان شرکت داشته و دچار بلایا و مصائب گردیده و چشمش نابینا شده است و در هنگام پیری در کوههای اسکاتلند انزوا اختیار کرده و به تغنی اشعاری که درباره محاربۀ با رومیان سروده بود تسلی می یافت. ماک فرس به نام وی در 1760 میلادی مجموعه ای از اشعار را منتشر کرد
لغت نامه دهخدا
(اَسْ)
اندوهگین
لغت نامه دهخدا
(حِ)
تثنیۀ حسی. در شعر عرب آمده ویاقوت گوید: شاید نام جایی باشد. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ آسی، مردمان مملکت آس، - زبان آسیان، لهجه ای از زبان فارسی قدیم: دنه، نام زن است به زبان آسیان، (فرهنگ اسدی، خطی)، صابوته، زن پیر باشد بزبان آسیان، هاز، بدان بزبان آسیان، (فرهنگ اسدی، خطی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آیان
تصویر آیان
در حال آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سریان
تصویر سریان
جمع سری، جویکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکان
تصویر سکان
دنباله کشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمان
تصویر سمان
مخفف آسمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدان
تصویر سدان
پرده
فرهنگ لغت هوشیار
پسوند مکان. الف: باسم ذات پیوند دال بر بسیاری و فراوانی: بوستان خارستان تاکستان سروستان گلستان گورستان نیستان. ب: باسم معنی پیوندد و افاده محل و مکان کند: دادستان فرهنگستان ورستان ج: باسم خاص (علم) پیوندد و افاده مقر مستقر و محل کند: ارمنستان افغانستان تاجیکستان ترکستان کردستان گرجستان لرستان هندوستان، پسوند زمان: تابستان زمستان. در ترکیب به معنی ستاینده آید: جانستان دادستان دلستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیان
تصویر تیان
دیگ دهن گشاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیان
تصویر زیان
نقصان، ضرر، خسارت و کمی آسیب، صدمه، گزند، آزار
فرهنگ لغت هوشیار
سیراب، تر و تازه، فراوانی سیراب مقابل عطشان، تر و تازه شاداب جمع رواء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیان
تصویر دیان
بسیار چیره و غالب پاداش و جزا دادن، بحساب رسنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفان
تصویر سفان
کشتی بان، کشتی باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیان
تصویر بیان
فصاحت و زبان آوری، سخن و گفتار، شرح و تعبیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سگان
تصویر سگان
اکالیب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سیاح
تصویر سیاح
گردشگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سیار
تصویر سیار
جنبنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سیاق
تصویر سیاق
سایاگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سیال
تصویر سیال
آبگون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیان
تصویر بیان
گفتار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زیان
تصویر زیان
ضرر، خسارت
فرهنگ واژه فارسی سره
نوعی آفت و بیماری شالی که خوشه را پوک کند
فرهنگ گویش مازندرانی
سایه، گوشت بز
فرهنگ گویش مازندرانی