جاری شدن و روان گردیدن آب، شراب و امثال آن باشد. (برهان). روان شدن آب، خون و مانند آن. (منتهی الارب) (غیاث) (آنندراج). رفتن آب. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60)
جاری شدن و روان گردیدن آب، شراب و امثال آن باشد. (برهان). روان شدن آب، خون و مانند آن. (منتهی الارب) (غیاث) (آنندراج). رفتن آب. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60)
نام ولایتی است که دارچینی خوب از آنجا آورند. (برهان). جزیره ای است که از کوهش یاقوت بهتر حاصل میشود و آن بطرف جنوب هند است. (غیاث اللغات). سراندیب. جزیره ای است در جنوب هندوستان که بواسطۀ تنگۀ ’پالک’ از هندوستان جدا میشود و آن یکی از کشورهای مشترک المنافع بریتانیا است. مساحت آن 65607 کیلومتر و 9165000 تن سکنه دارد. پایتخت آن ’کلمبو’ است. محصول عمده آن چای، برنج، ادویه، کائوچو، و روغن خرما است. سراندیب توده ای است کوهستانی که بسوی جنوب بر ارتفاع آن افزوده میشود تا به 2500 متر میرسد. جمعیت در مغرب و جنوب و جنوب جزیره متمرکزند. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به سراندیب شود
نام ولایتی است که دارچینی خوب از آنجا آورند. (برهان). جزیره ای است که از کوهش یاقوت بهتر حاصل میشود و آن بطرف جنوب هند است. (غیاث اللغات). سراندیب. جزیره ای است در جنوب هندوستان که بواسطۀ تنگۀ ’پالک’ از هندوستان جدا میشود و آن یکی از کشورهای مشترک المنافع بریتانیا است. مساحت آن 65607 کیلومتر و 9165000 تن سکنه دارد. پایتخت آن ’کلمبو’ است. محصول عمده آن چای، برنج، ادویه، کائوچو، و روغن خرما است. سراندیب توده ای است کوهستانی که بسوی جنوب بر ارتفاع آن افزوده میشود تا به 2500 متر میرسد. جمعیت در مغرب و جنوب و جنوب جزیره متمرکزند. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به سراندیب شود
شیره ای را گویند که از خرمای رسیده بچکد، (برهان) (ناظم الاطباء) (جهانگیری) (الفاظ الادویه) : ارده وبخرک و سیلان چو یک اشکم بخوری بر دلت کشف شود چند هزاران اسرار، بسحاق اطعمه، ، نوعی از دوشاب، (برهان) (فرهنگ رشیدی)، نام نوعی از یاقوت، (فهرست مخزن الادویه) (الجماهر ص 43)
شیره ای را گویند که از خرمای رسیده بچکد، (برهان) (ناظم الاطباء) (جهانگیری) (الفاظ الادویه) : ارده وبخرک و سیلان چو یک اشکم بخوری بر دلت کشف شود چند هزاران اسرار، بسحاق اطعمه، ، نوعی از دوشاب، (برهان) (فرهنگ رشیدی)، نام نوعی از یاقوت، (فهرست مخزن الادویه) (الجماهر ص 43)
فرقه ای از متصوفه بر طریقت ابی العباس سیاری. (از کشف المحجوب هجویری ص 323). رجوع به کشف المحجوب ص 198، 288، 323، 331 و طرائق الحقائق چ محمدمعصوم شیرازی چ محمد جعفر محجوب ص 522 و 523 شود
فرقه ای از متصوفه بر طریقت ابی العباس سیاری. (از کشف المحجوب هجویری ص 323). رجوع به کشف المحجوب ص 198، 288، 323، 331 و طرائق الحقائق چ محمدمعصوم شیرازی چ محمد جعفر محجوب ص 522 و 523 شود
دهی است از دهستان دشت بیل بخش اشنویۀ شهرستان ارومیه، دارای 107 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان دشت بیل بخش اشنویۀ شهرستان ارومیه، دارای 107 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
راه گشاده و همواری که برای عبور و مرور در باغ سازند و کناره های آنرا گل کاری کنند، هر کوی مستقیم و فراخ و دراز که اطراف آن درخت و گل باشد، راه گشاد و هموار در شهر که مردم از آن عبور کنند
راه گشاده و همواری که برای عبور و مرور در باغ سازند و کناره های آنرا گل کاری کنند، هر کوی مستقیم و فراخ و دراز که اطراف آن درخت و گل باشد، راه گشاد و هموار در شهر که مردم از آن عبور کنند
چیزی باشد مانند چتر که بر سر بزرگان میداشتند تا مانع تابش آفتاب گردد، خیمه و چادری که سه چهار لای بر روی هم دوخته باشند شامیانه. یا سایبان اخضر. آسمان. یا سایبان سیمابی. صبح صادق. یا سایبان ظلمانی. صبح کاذب، شب تاریک
چیزی باشد مانند چتر که بر سر بزرگان میداشتند تا مانع تابش آفتاب گردد، خیمه و چادری که سه چهار لای بر روی هم دوخته باشند شامیانه. یا سایبان اخضر. آسمان. یا سایبان سیمابی. صبح صادق. یا سایبان ظلمانی. صبح کاذب، شب تاریک
جمع سیاله سیاله ها، موجوداتی که مانند حرکات و اصوات و زمانند که همواره جزیی از آن ها محفوف به دو عدم است و در سکون و آرامش نیستند. موجودات سیاله حوادث و زمانیانند که همواره مسبوق به دو عدمند: یکی عدم سابق و دیگر عدم لاحق
جمع سیاله سیاله ها، موجوداتی که مانند حرکات و اصوات و زمانند که همواره جزیی از آن ها محفوف به دو عدم است و در سکون و آرامش نیستند. موجودات سیاله حوادث و زمانیانند که همواره مسبوق به دو عدمند: یکی عدم سابق و دیگر عدم لاحق
گوهر ارزسنگ روانگی روان شدن، بینی چک وینیزک (گویش گیلکی) روان شدن آب دماغ، سوزاک از بیماری ها روان شدن آب خون و غیره، جریان آب و جز آن روانی. شیره ای که از خرمای رسیده بچکد، نوعی دوشاب
گوهر ارزسنگ روانگی روان شدن، بینی چک وینیزک (گویش گیلکی) روان شدن آب دماغ، سوزاک از بیماری ها روان شدن آب خون و غیره، جریان آب و جز آن روانی. شیره ای که از خرمای رسیده بچکد، نوعی دوشاب