- سیاف
- مرد شمشیر زن
معنی سیاف - جستجوی لغت در جدول جو
- سیاف
- شمشیرگر، مرد شمشیرزن، کسی که با شمشیر جنگ کند، میرغضب
- سیاف ((سَ یّ))
- شمشیرزن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع سیف، شمشیرها، دریا کنارها جمع سیف شمشیرها تیغها. اسید مرکبی است که از ترکیب جسمی بسیط با ئیدرژن حاصل شود و طعم آن ترش مزه است بعضی اقسام آن از ترکیب یک شبه فلز با ئیدرژن بدست آید مانند: اسید برمیدریک اسید سولفیدریک و بعضی اسیدهای اکسیژن دار مانند: اسید سولفورو و اسید سولفوریک و اسید ازتیک از ترکیب انیدریدها با آب تهیه میشوند
سیف ها، شمشیرها، ساحل دریاها، ساحل رودها، جمع واژۀ سیف
آبگون
سایاگ
جنبنده
گردشگر
جمع زیف، درم های نبهره شیر بیشه
آبچین دزد (آبچین کفن)
بیماری باریک (سل سد در)، جمع سحفه، پیه ها
پرده و حجاب، پوشش، لحاف
پوسته پوسته شدن ناخن
برگجوی جویدن برگ خوردن برگ از سوی نوزاد کرم ابریشم و خرفستران
آب انگور که بی فشار بچکد، نابترین می، ناب، پیشتاز در سپاه، آغاز از شب می باده، آنچه چکد از انگور پیش از فشاردن
از ریشه پارسی کفشگر کسی که کفش دوزی پیشه دارد کفش دوز
تشنگی سخت
مرگا مرگ، ستور میری
جمع سیف، شمشیرها جمع سیف شمشیرها
تیره و تاریک
آب روان و جاری
راندن ستور را، روش در گفت و نوشت، همارگری به شیوه هزوارش سیاهه، کابین راندن (چارپایان و غیره)، اسلوب روش طریقه. یا سیاق کلام (سخن) اسلوب سخن طرز جمله بندی، فن تحریر محاسبات به روش قدیم و آن شامل علایمی اختصاری بود ماخوذ از اعداد عربی مثلا: (مائه صد)
کندر دار از گیاهان درخت کندر درخت بان کاه گل
جمع سوط، تازیانه ها، سرود گویی جمع سوط تازیانه ها شلاقها
سخن چینی و چغلی
بسیار سیر کننده
بسیار سیر کننده، سیاحت کننده و جهانگرد
پرچین دیواره باغ
بدی ها گناهان
خرما غوره
داروی چشم، هر داروی مخروطی و جامد شکلی که برای معالجه در مقعد داخل کنند
بسیار روان، آب روان، جاری
گیاهی فاقد شکوفه و گل که در حوالی کوفه می روید، عشقه، برسیان، پرسیان، پرشیان
سوط ها، تازیانه ها، جمع واژۀ سوط