- سیاط
- جمع سوط، تازیانه ها، سرود گویی جمع سوط تازیانه ها شلاقها
معنی سیاط - جستجوی لغت در جدول جو
- سیاط
- سوط ها، تازیانه ها، جمع واژۀ سوط
- سیاط
- جمع سوطه، شلاق ها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرا، میان سرا
آبگون
سایاگ
جنبنده
گردشگر
جامه دوز، دوزنده
جمع ریطه، رگوها رگوگ ها چادرها که زنان بر خود کشند
سریانی تازی شده دومین ماه ازسال خورشیدی رویم پنجمینماه ازسال سریانی برگرفته ازنام یازدهمین ماه سال یهودی ماه فوریه نام یکی از ماه های رومیان
محوطه و هر جای که دیوار بست و سرای و خانه و صحن خانه
دوزنده، جامه دوز
تندی تیزی دربوی
پارسی تازی گشته سرتک راه راه روشن شمشیر بران
بال مرغ، لغزش در نبشتن، لغزش در سخن، پی هم افکندن، سست دویدن اسپ، خاموشی و شنیدن افتاده، جمع سقطه، پاره های افتاده پاره های ابر نبهره فروش (نبهره قلب تقلبی)، خرده فروش، افتان بسیار سقوط کننده، شمشیر بران که مضروب را زمین افکند
رسته و صف، دسته و قطار
از ریشه پارسی سبد گر
کوسه کوسج، تنک ریش
تیره و تاریک
آب روان و جاری
راندن ستور را، روش در گفت و نوشت، همارگری به شیوه هزوارش سیاهه، کابین راندن (چارپایان و غیره)، اسلوب روش طریقه. یا سیاق کلام (سخن) اسلوب سخن طرز جمله بندی، فن تحریر محاسبات به روش قدیم و آن شامل علایمی اختصاری بود ماخوذ از اعداد عربی مثلا: (مائه صد)
مرد شمشیر زن
کندر دار از گیاهان درخت کندر درخت بان کاه گل
سخن چینی و چغلی
بسیار سیر کننده
بسیار سیر کننده، سیاحت کننده و جهانگرد
پرچین دیواره باغ
بدی ها گناهان
خرما غوره
بوی سوخته پنبه یا پشم
بسیار روان، آب روان، جاری
گیاهی فاقد شکوفه و گل که در حوالی کوفه می روید، عشقه، برسیان، پرسیان، پرشیان
اسلوب و روش سخن، راندن چهارپایان، راندن
شمشیر بران که پیش از مقطوع به زمین برسد