جدول جو
جدول جو

معنی سیاتوسه - جستجوی لغت در جدول جو

سیاتوسه
(سیا سَ / سِ)
نام درختی است که در لاهیجان و نور فراوان است و به این نام خوانده میشود. (جنگل شناسی ج 2 ص 162 و 261)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیاتوسکا
تصویر سیاتوسکا
درختچه ای با برگ های بیضی و شفاف، گل های کوچک و میوه ای سیاه رنگ که در جنگل های شمال ایران می روید و بلندیش تا سه متر می رسد و پوست آن مسهل است که به صورت پودر، عصاره یا جوشانده به کار می رود. عوسج اسود، شجرۀ حب الشوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاه توسه
تصویر سیاه توسه
زغال اخته، درختچه ای با برگ های بیضی و گل های کوچک با میوه ای سرخ رنگ و به شکل سنجد که مصرف خوراکی و دارویی دارد، اخته زغال، حبّ الشوم
فرهنگ فارسی عمید
(یَ / یِ)
شونیز. سیاهدانه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سیا سَ /سِ)
ممسک. بخیل. طمعکار، زندانی. اسیر. (ناظم الاطباء). رجوع به سیاه کاسه شود
لغت نامه دهخدا
نامی است که در نور به گوشوارک داده میشود، (جنگل شناسی ساعی ص 286)
لغت نامه دهخدا
(تُ مِ)
رستنی ذره بینی از گروه جلبکها (رستنیهای ابتدائی فاقد ریشه و ساقه وبرگ و گل ولی دارای کلوروفیل و از منابع عمده غذای ماهیها) دیاتومه ها بصورت سلولهای منفرد و هم بصورت دسته جمعی وجود دارند رنگ آنها معمولا مایل به زردی یا خرمایی است و در آبهای شیرین یا شور یا در خاکهای مرطوب یا بر سطح مرطوب رستنیهای دیگر زیست میکنند درنواحی شمالی و سایر نواحی سرد فراوانتر از جاهای دیگرند. قریب پانزده هزار جنس از آنها شناخته شده است. مادۀ حیاتی دیاتومه ها در صدفی سیلیسی جای دارد. پوستۀ خارجی دیاتومه در زیر میکرسکوپ دارای نقوش ظریف و زیباست و از آن در صنعت برای عایق سازی نسبت بحرارت و صوت و در ساختن دینامیت و سایر مواد منفجره، درساختن صافیها وغیره بکار میبرند و از منابع غذایی عمده ماهیها و سایر حیوانات آبی میباشند و بیشتر سنگهای آهکی زمین از دیاتومه ها ساخته شده است و دیاتومه ها منشاء قسمت عمده ذخایر نفتی است. (از دائره المعارف فارسی). و رجوع به گیاهشناسی گل گلاب ص 173 شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
رجوع به سیاست شود
لغت نامه دهخدا
علفی هرز با دانه ی سیاه که در مزارع گندم روید
فرهنگ گویش مازندرانی
تپه ای در اطراف روستای رودپی از بخش مرکزی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
کفل سیاه، در مقام توهین و تحقیر به دختران گفته شود
فرهنگ گویش مازندرانی
سیاه چرده کسی که رنگ پوستش به سیاهی زند
فرهنگ گویش مازندرانی