جدول جو
جدول جو

معنی سیاه توسه

سیاه توسه
زغال اخته، درختچه ای با برگ های بیضی و گل های کوچک با میوه ای سرخ رنگ و به شکل سنجد که مصرف خوراکی و دارویی دارد، اخته زغال، حبّ الشوم
تصویری از سیاه توسه
تصویر سیاه توسه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سیاه توسه

سیاه پوست

سیاه پوست
آن که رنگ پوست بدنش سیاه باشد مقابل سفید پوست
سیاه پوست
فرهنگ لغت هوشیار

سیاه پوست

سیاه پوست
کسی که پوست بدنش سیاه باشد، آنکه از نژاد سیاه باشد
سیاه پوست
فرهنگ فارسی عمید

سیاه پوست

سیاه پوست
هر یک از افراد یکی از چهار گروه بزرگ نژادهای انسانی، بومی قاره آفریقا که پوستی تیره، موهای مجعد و لب های کلفت برآمده دارند
سیاه پوست
فرهنگ فارسی معین

سیاه کاسه

سیاه کاسه
بخیل، خسیس، فرومایه، برای مِثال چرخ سیاه کاسه خوان ساخت شبروان را / نان سپید او مه و نان ریزه هاش اختر (خاقانی - ۱۸۶)
سیاه کاسه
فرهنگ فارسی عمید

سیاه تخمه

سیاه تخمه
سیاه دانِه، گیاهی خودرو با برگ های بنفش و دانه های ریز سیاه که مصرف دارویی و خوراکی دارد، سُنیز، سُنِز، غَرمِج، بوغَنج، سیسارون، شونیز، کِرَنج، کَبودان
سیاه تخمه
فرهنگ فارسی عمید

سیاه کاسه

سیاه کاسه
بخیل. ممسک. رذل. بدبخت. (برهان). کنایه از ممسک و بخیل. (آنندراج) :
در جنب کفت سیاه کاسه
حاشا فلک کبودجامه.
انوری.
وز دهر سیاه کاسه در کاسم
صدساله غم است شرب یک روزه.
خاقانی.
بگذار تا بخط و کفت اقتدا کنند
شام سیاه کاسه و صبح سپیدپی.
شمس الدین طبسی.
رجوع به سیه کاسه شود
لغت نامه دهخدا

سیاه تخمه

سیاه تخمه
سیاه دانه. شونیز. (یادداشت بخط مؤلف). شی نیز. شونوز. حبه السوداء
لغت نامه دهخدا

سیاه پوست

سیاه پوست
آنکه رنگ پوست بدنش سیاه باشد، مقابل سفیدپوست، (فرهنگ فارسی معین) : و رنگ سیاه پوستان و هرچه ایشان رابدین صفت آفریده است ... (مجمل التواریخ و القصص)
لغت نامه دهخدا