جدول جو
جدول جو

معنی سیابکا - جستجوی لغت در جدول جو

سیابکا
حشره ای گزنده و سیاه رنگ
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیامک
تصویر سیامک
(پسرانه)
آنکه موهایش سیاه است، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کیومرث پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سابقا
تصویر سابقا
در سابق، پیش از این، در زمان پیش، پیشتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیابیا
تصویر کیابیا
جاه، جلال، شان، شوکت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنابک
تصویر سنابک
سنبک، کشتی کوچک، کنار سم ستور، اول چیزی، زمین سخت و کم فایده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاهک
تصویر سیاهک
نوعی آفت قارچی غلات که بیشتر در گندم و جو بروز می کند و خوشه و دانه را به گردی سیاه رنگ تبدیل می کند، سیهک، قره جه
سیاه رو، سیاه چهره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاهکار
تصویر سیاهکار
بدکار، گناهکار، فاسق، ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه
فرهنگ فارسی عمید
(سَ بی یَ)
از فرق اهل کلام شیعه. اصحاب عبدالرحمن بن سیابه از اصحاب امام جعفر صادق (ع) که در باب صفات ایزدی میگفتند که هرچه امام جعفرصادق (ع) در این باب گوید همان صحیح است و قولی دیگر را در این خصوص صواب نمی دانستند. (از مقالات اشعری ص 36 و کشی ص 247و رجال استرآبادی ص 192 از خاندان نوبختی ص 258)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
تقطیر. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
در تداول عامه، کوکبه، جاه و جلال، حشمت، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از بخش سیاهکل و دیلمان شهرستان لاهیجان. دارای هوای معتدل. آب قرای آن از رود خانه شمر و دوخرارود است که از ارتفاعات جنوبی سرچشمه میگیرد. محصول عمده آنجا برنج، چای، ابریشم و لبنیات. شغل عمده اهالی زراعت و گله داری است. این دهستان شامل 150 آبادی بزرگ و کوچک و صدها محل گله داران (به اصطلاح محلی کلام) است. جمعیت دهستان در حدود 18000 تن است. قرای مهم آن لشکریان، کوچیل، لیش و چوشل است. قصبۀ مرکزی بخش سیاهکل و دیلمان شهرستان لاهیجان، واقع در 25 کیلومتری جنوب غربی لاهیجان. حدود 1000 تن جمعیت دارد، ولی در پائیز و زمستان سکنۀ آن به 2000 تن میرسد. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نام قریه ای در زرند
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیابتا
تصویر نیابتا
جمع نیه، چینم ها، آهنگ ها، به نیابت، به جانشینی
فرهنگ لغت هوشیار
کوکبه جاه و جلال حشمت: با همه عزت و حرمت و کیابیایش با همه سوز و گداز سید میران در دور و برش طلاق او مسئله روز بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاهکار
تصویر سیاهکار
آن که سیاه کند مسود، بد کار فاسق، ظالم ستمکار
فرهنگ لغت هوشیار
سیاه کوچک، قارچی است انگلی که نوعی از آن از تیره اوستیلاژیتاسه و نوع دیگرش از تیره تیلتیاسه است و هر دو نوع از رده پروتوبازیدیومیستها میباشند. نوع اول که به نام اوستیلاگو نامیده میشود گونه های مختلفش سیاهک گردی گندم و جو و یولاف و ذرت و غلاف دیگر را فراهم میکند و نوع دوم که به نام تیلتا نامیده میشود سیاهک سنگی غلات را به وجود می آورد. در سیاهک گردی دانه های گندم و غلات دیگر تبدیل به گرد سیاه رنگی که همان هاگهای قارچ است می شود و به وسیله باد به اطراف پراکنده میگردد. در سیاهک سنگی دانه غلات پوستش سالم است ولی داخل آن پر از گرد سیاه رنگ می باشد اراقو، لیخنیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسیابک
تصویر آسیابک
نام قریه ای در زرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیبیا
تصویر سیبیا
ماهی مرکب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیسبا
تصویر سیسبا
ماهی مرکب. توضیح این کلمه محرف سیبیا است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیابه
تصویر سیابه
یک خرما غوره، می
فرهنگ لغت هوشیار
هفتمین هفتمین بار (واژه های فارسی) هفتم هفتمین بار ماده (موضوع) هفتم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابقا
تصویر سابقا
زمان پیش، پیشتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیابا
تصویر غیابا
در نبود در نهانی در قفا به هنگام عدم حضور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیابیا
تصویر کیابیا
شکوه و جلال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سابقا
تصویر سابقا
پیشتر، پیشترها
فرهنگ واژه فارسی سره
آمدو رفت شاهانه در سرای
فرهنگ گویش مازندرانی
چشمه ای در روستای یخکش بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
نی شکر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع گنج افروز بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
نام ارتفاعی در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
منطقه ای بین راه مالروی بالا جاده و درازنو
فرهنگ گویش مازندرانی
زمینی که هنگام بارش برف، بر آن برف نمانده و سطح زمین پیدا
فرهنگ گویش مازندرانی
شامل چهارماه سال، از اول اسفندماه تا آخر خرداد که به سختی
فرهنگ گویش مازندرانی
سایه، سایه سار
فرهنگ گویش مازندرانی
فروردین ماه فرس قدیم، روشنایی زا
فرهنگ گویش مازندرانی