جدول جو
جدول جو

معنی سگی - جستجوی لغت در جدول جو

سگی
سگ بودن کلبیت
تصویری از سگی
تصویر سگی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سگیل
تصویر سگیل
زگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد
وردان، واروک، واژو، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سگی رغلا
تصویر سگی رغلا
بسپایک بسپایه کثیرالارجل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهی
تصویر سهی
(دخترانه)
صفت سرو، راست، نام همسر ایرج پسر فریدون پادشاه پیشدادی، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمی
تصویر سمی
زهرآگین، زهری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سعی
تصویر سعی
کوشش، پشتکار، تلاش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سخی
تصویر سخی
راد، دست و دل باز، فراخ دست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سوی
تصویر سوی
طرف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرگی
تصویر سرگی
خلوص
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سبی
تصویر سبی
برده
فرهنگ لغت هوشیار
در ترکیب به معنی ساینده آید به مفاهیم ذیل: الف: لمس کننده مماس شونده: آسمان سا پهلوسا جبهه سا جبین سا فلک سا. ب: نرم کننده خرد کننده: ادویه سا بوی سا پیل سا جگر سا عنبر سا مشک سا. ج: افسون کننده: پری سا. در ترکیب به معنی ساینده آید پولاد سای سرمه سای نمک سای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحی
تصویر سحی
خراشیدن، رندیدن، گل برکندن، مهر کردن نامه، ستردن موی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستی
تصویر ستی
پولاد، آهنی سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخی
تصویر سخی
جوانمرد، بخشنده، کریم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدی
تصویر سدی
تار جامه، نم آغاز شب 3 نیکویی، انگلبین، غوره سبز خرما نمناک زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سزگی
تصویر سزگی
سختی، رنج، آزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سری
تصویر سری
رشته، سلسله، مجموعه، دسته ریاست، سروری
فرهنگ لغت هوشیار
سگ کوچک، نوعی قلاب چهار گوش یا نیم دایره که برای بستن کفش پوتین و کمر بند لباس به کار رود
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به سگزستان سکستان سیستان. از مردم سیستان سیستانی، لهجه سیستانیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سگر
تصویر سگر
خار پشت بزرگ تیر انداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقی
تصویر سقی
آب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلی
تصویر سلی
زهنیام نیام یا پوسته زه یارک منسوب به سل مزاج سلی
فرهنگ لغت هوشیار
کم موی شدن، شکافته شدن دست، پراکنده شدن خاک، لاغری، خارگیا، خاک، گیاه خاردار هم آوای غنی گرد خاک باد برده، سبکمغز بی خرد، ابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعی
تصویر سعی
کوشیدن، کوشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکی
تصویر سکی
دینار درست، زوزن همرس (درم دراخما) میخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمی
تصویر سمی
بلند، عالی همنام، هم اسم، زهر آلود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوگی
تصویر سوگی
سوگوار ماتم زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنی
تصویر سنی
اهل سنت و جماعت، غیر شیعی رفیع و بلند، گرانقدر، بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
منسوبه به سنگ ساخته از سنگ دیوار سنگی کاروانسرای سنگی، با وقار سنگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوی
تصویر سوی
راست و درست، میانه چیزی، وسط برابر، عدل، هموار، یکسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهی
تصویر سهی
عموماً هر چیز راست را گویند، کشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سری
تصویر سری
سروری، بزرگی، ریاست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیی
تصویر سیی
قبیح، زشت، بد، ناپسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سعی
تصویر سعی
کار، کوشش، قصد، دویدن
سعی بین صفا و مروه: در فقه از مناسک حج که عبارت است از هفت مرتبه رفتن و برگشتن بین صفا و مروه که بعد از طواف کعبه صورت می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوی
تصویر سوی
سو، طرف، جانب، کنار، نزد
فرهنگ فارسی عمید