جدول جو
جدول جو

معنی سگلاوی - جستجوی لغت در جدول جو

سگلاوی
(سَ)
سگلاب که سگ آبی باشد و او را بیدستر خوانند و به عربی قضاعه گویند و خصیۀ وی آش بچگان است که ضد بیدستر باشد. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سگ دوی
تصویر سگ دوی
تکاپو و دوندگی بیهوده و بی فایده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلاویز
تصویر گلاویز
آویخته، آویزان
گلاویز شدن: با هم دست به یخه شدن، گریبان یکدیگر را گرفتن، به هم آویختن دو نفر هنگام زد و خورد یا کشتی گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرناوی
تصویر سرناوی
سرجوخۀ نیروی دریایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوداوی
تصویر سوداوی
کسی که سودا بر مزاجش غالب باشد، مالیخولیایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سقلابی
تصویر سقلابی
از مردم سقلاب، اسلاو، سقالبه، صقالبه
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
سگلاب است که بیدستر باشد. (برهان) (آنندراج) (جهانگیری). رجوع به سگلاب شود
لغت نامه دهخدا
(سَ وی ی)
شهاب الدین، احمد بن خالد بن محمد سلاوی (1250- 1315 ه. ق.). مورخ، وی در سال 1250ه. ق. متولد و در سال 1315 در مدینه سلا درگذشته است. (مغرب اقصی) او راست ’استقصالاخبار دول المغرب الاقصی’ در چهار جزء و آن تاریخ ممتعی است. (اعلام زرکلی ج 1 ص 39)
لغت نامه دهخدا
پارسی است و ترکی آوند آهنی یا مسین یغلا ظرف آهنی دسته دار که در آن روغن و چیزهای دیگربریان کنند، کاسه مسی دسته دار که به سربازان برای گرفته غذا داده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلاویز
تصویر گلاویز
دست و گریبان دست بیخه. آویز آویخته و آویزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سگ پوی
تصویر سگ پوی
آواز پای بوقت آمدن و رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
خشکسر (مالیخولیایی) باد ارچه به وزن خشکسر بود از من به عیار چرب تر بود (خاقانی) منسوب به سوداء. کسی که در مزاج وی سودا غالب باشد، مالیخولیایی وسواسی، دیوانه مجنون. یامزاج سوداوی. مزاجی که در آن سودا غالب باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقلابی
تصویر سقلابی
منسوب به سقلاب از قوم سقلاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سگبانی
تصویر سگبانی
نگهبانی و حفاظت سگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سگداری
تصویر سگداری
سگبانی، یوزبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقلاوی
تصویر بقلاوی
یک نوع شیرینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یغلاوی
تصویر یغلاوی
((یَ))
تابه کوچک دسته دار، کاسه کوچک دسته دار مخصوص غذا گرفتن سربازان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلاویز
تصویر گلاویز
((گَ))
دست به گریبان، دست به یقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سالاری
تصویر سالاری
مهتری، ریاست، پادشاهی، پیری، سالخوردگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرناوی
تصویر سرناوی
((سَ رْ))
سرجوخه نیروی دریایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سالاری
تصویر سالاری
حکومت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
Syllabic, Torrential
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سنگلاخی
تصویر سنگلاخی
Craggily
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
sylabiczny, ulewny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
silábico, torrencial
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سنگلاخی
تصویر سنگلاخی
岩石的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
音节的 , 倾盆大雨的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سنگلاخی
تصویر سنگلاخی
skalisty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سنگلاخی
تصویر سنگلاخی
felsig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سنگلاخی
تصویر سنگلاخی
скелястий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
скла́дний , зливовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
silbisch, torrential
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سنگلاخی
تصویر سنگلاخی
скалистый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سیلابی
تصویر سیلابی
слоговой , проливной
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سنگلاخی
تصویر سنگلاخی
rochoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی