جدول جو
جدول جو

معنی سگروی - جستجوی لغت در جدول جو

سگروی
(سَ)
مردم آزار. غریب آزار. (فرهنگ فارسی معین) :
تو سگدل و پاسبانت سگروی
من خاک ره سگان آن کوی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
سگروی
مردم آزار
تصویری از سگروی
تصویر سگروی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گروی
تصویر گروی
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زره از سپاهیان افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساروی
تصویر ساروی
از مردم ساری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سگرو
تصویر سگرو
غریب آزار، مردم آزار
فرهنگ فارسی عمید
(سَرْ)
میر علیشیر نوایی گوید: ملا سروی ولدحافظ علی بیرجندی است که عالم قرائت را در این زمانها برابر او کسی ندانسته. اما غریب هیأت مطبوع دارد... اما شاعری معنی دیگر است. از او است این مطلع:
کاشکی دامن کشان آید قد رعنای او
تا نبیند دیدۀ غیری نشان پای او.
(از مجالس النفایس ص 157)
مولانا سروی خراسانی است و طبع سلیم و فهم مستقیم دارد و این مطلع از اوست:
تا سوار چابک من سوی میدان مست رفت
هر طرف چابک سواری را عنان از دست رفت.
(از مجالس النفایس ص 392)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
نام یکی از خویشان افراسیاب است که در کشتن سیاوش مکرها کرد و حیله ها انگیخت و او را گروی زره نیز گویند. (برهان) (آنندراج). رجوع به فهرست ولف شود:
نهادند پس گیو را با گروی
که همزور بودند و پرخاشجوی.
فردوسی.
و رجوع به گروی زره شود
لغت نامه دهخدا
(گِ رُ)
شیئی که به گرو داده شده. چیزی که به مورد رهن سپرده شده. مال مرهونه. رهین. رهینه. مرهون. مرتهن. (منتهی الارب). رجوع به گرو شود
لغت نامه دهخدا
(رَ وی)
منسوب به ساری. سروی. ساری ّ. رجوع به ساری شود
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ)
ژول. وکیل دادگستری و سیاستمدار متولد در من سوودری (1807- 1891م.) سومین رئیس جمهوری فرانسه که از سال 1879 تا 1887 این سمت را داشت
لغت نامه دهخدا
(سَ)
سرون که شاخ گوسفند و گاو باشد. (برهان) (آنندراج) :
آنکه از عدل او بریده شود
به سروی حمل گلوی ذئاب.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از گروی
تصویر گروی
چیزی که به گرو داده شده مرهون رهین گروگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سروی
تصویر سروی
منسوب به سرو، نوعی از خطوط اسلامی شجری. شاخ جانوران سرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساروی
تصویر ساروی
منسوب به ساری از مردم ساری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سگرو
تصویر سگرو
((سَ))
مردم آزار، غریب آزار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سروی
تصویر سروی
((سُ یا سَ))
شاخ جانوران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساروی
تصویر ساروی
((رَ))
متعلق به شهر ساری در مازندران، اهل ساری
فرهنگ فارسی معین
ضمانت، وثیقه
فرهنگ واژه مترادف متضاد