سکسکه، انقباض ناگهانی و غیرارادی عضلۀ دیافراگم که به صورت صداهای پی در پی از حلق خارج می شود زغنگ، هکچه، سچک، هکک، فواق، اسکرک، اشکوهه، هکهک
سِکسِکه، انقباض ناگهانی و غیرارادی عضلۀ دیافراگم که به صورت صداهای پی در پی از حلق خارج می شود زَغَنگ، هُکچه، سَچُک، هُکَک، فُواق، اِسکِرَک، اُشکوهه، هُکهُک
جستن گلو باشد و به عربی فواق گویندش. (برهان). فواق. (آنندراج) (رشیدی). فواق و آن را هکک و هکجه خوانند. (جهانگیری). سکسکه. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
جَستن گلو باشد و به عربی فواق گویندش. (برهان). فواق. (آنندراج) (رشیدی). فواق و آن را هکک و هکجه خوانند. (جهانگیری). سِکسِکَه. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
بنت الحسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام. اسم آن مخدره آمنه و آمینه و امامه و امیه دانسته شده و لقب وی سکینه میباشد و از طرف مادرش رباب بدان ملقب بوده است. سکینه ازپردگیان خانوادۀ رسالت و نسوان بزرگ اسلام و از اخلاق فاضله و آداب مرضیه و صفات حمیده و از وفور عقل و دانش و جود و کرم و بخشش در مقامی بس بلند و در فنون فصاحت و بلاغت و سخن سنجی از اساتید وقت و سیدۀ زنان عصر خود و اجمل و اکمل ایشان بود و آستان قوی البنیانش مرجع ادبا و فضلا و شعرا و ارباب کمال بود و شعرا و مشاهیر اهل سخن اشعار و نتایج طبع خود را از نظر آن خاتون میگذرانده و شعرا به صله های فراوان نایل میگردیدند و در داوران به نظر داوری وی تسلیم و متقاعد میگشتند و در وصف دو مخدره سکینه و رباب گفته شده: کأن اللیل موصول بلیل اذا زارت سکینه و الرباب. وفات حضرت سکینه علیهاالسلام بنوشتۀ ابن خلکان روز پنجشنبه 5 ربیع الاول سال 117 هجری قمری در مدینۀ منوره وقوع یافته. وی درسال 116 در مکه بوده است. (از ریحانه الادب ج 2 صص 208- 210). و رجوع به اعلام النساء ج 2 از صص 202- 224 شود
بنت الحسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام. اسم آن مخدره آمنه و آمینه و امامه و امیه دانسته شده و لقب وی سکینه میباشد و از طرف مادرش رباب بدان ملقب بوده است. سکینه ازپردگیان خانوادۀ رسالت و نسوان بزرگ اسلام و از اخلاق فاضله و آداب مرضیه و صفات حمیده و از وفور عقل و دانش و جود و کرم و بخشش در مقامی بس بلند و در فنون فصاحت و بلاغت و سخن سنجی از اساتید وقت و سیدۀ زنان عصر خود و اجمل و اکمل ایشان بود و آستان قوی البنیانش مرجع ادبا و فضلا و شعرا و ارباب کمال بود و شعرا و مشاهیر اهل سخن اشعار و نتایج طبع خود را از نظر آن خاتون میگذرانده و شعرا به صله های فراوان نایل میگردیدند و در داوران به نظر داوری وی تسلیم و متقاعد میگشتند و در وصف دو مخدره سکینه و رباب گفته شده: کأن اللیل موصول بلیل اذا زارت سکینه و الرباب. وفات حضرت سکینه علیهاالسلام بنوشتۀ ابن خلکان روز پنجشنبه 5 ربیع الاول سال 117 هجری قمری در مدینۀ منوره وقوع یافته. وی درسال 116 در مکه بوده است. (از ریحانه الادب ج 2 صص 208- 210). و رجوع به اعلام النساء ج 2 از صص 202- 224 شود
جست و خیز و لگد انداختن ستور. (آنندراج) (برهان) : بر شتر عیسی نهاده تنگ بار خر سکیزه میکند در مرغزار. مولوی. ، غلطانیدن. (غیاث) (آنندراج) ، ستیزه که جنگ و خصومت و لجاجت باشد. (برهان)
جست و خیز و لگد انداختن ستور. (آنندراج) (برهان) : بر شتر عیسی نهاده تنگ بار خر سکیزه میکند در مرغزار. مولوی. ، غلطانیدن. (غیاث) (آنندراج) ، ستیزه که جنگ و خصومت و لجاجت باشد. (برهان)
فضلۀ سگ. (برهان). سرگین سگ. (اوبهی). گه سگ. (صحاح الفرس). غائط سگ. (لغتنامه اسدی) : یکی بگفت نه مسواک خواجه گنده شده است که این سکاله و گوه سگ است خشک شده. عمارۀ مروزی. رجوع به سگاله شود
فضلۀ سگ. (برهان). سرگین سگ. (اوبهی). گه سگ. (صحاح الفرس). غائط سگ. (لغتنامه اسدی) : یکی بگفت نه مسواک خواجه گنده شده است که این سکاله و گوه سگ است خشک شده. عمارۀ مروزی. رجوع به سگاله شود
دختر. (آنندراج) (ناظم الاطباء). دخت. (منتهی الارب) ، آنچه دراز شود از گوشت پشت و عصب آن. یا گوشت پاره است یا پیه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ماهی دراز. (منتهی الارب) (آنندراج). یک نوعی ماهی دراز. (ناظم الاطباء) ، پلیته که پنبه و پشم غاژ کرده در وی پیچند و ریسند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
دختر. (آنندراج) (ناظم الاطباء). دخت. (منتهی الارب) ، آنچه دراز شود از گوشت پشت و عصب آن. یا گوشت پاره است یا پیه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ماهی دراز. (منتهی الارب) (آنندراج). یک نوعی ماهی دراز. (ناظم الاطباء) ، پلیته که پنبه و پشم غاژ کرده در وی پیچند و ریسند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان شادلی بخش مرکزی شهرستان شوشتر. دارای 100 تن سکنه است. آب آن از کارون. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت. راه آن در تابستان اتومبیل رو است و ساکنین از طایفۀ بختیاری میباشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان شادلی بخش مرکزی شهرستان شوشتر. دارای 100 تن سکنه است. آب آن از کارون. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت. راه آن در تابستان اتومبیل رو است و ساکنین از طایفۀ بختیاری میباشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
مونث سایل، سپیدی پیشانی و قصبه بینی که باعتدال باشد، یا نفس سایله. خون جهنده. یا صاحب نفس سایله. جانداری که چون سر او را ببرند خون از رگهای وی بجهد حشرات ماهیها
مونث سایل، سپیدی پیشانی و قصبه بینی که باعتدال باشد، یا نفس سایله. خون جهنده. یا صاحب نفس سایله. جانداری که چون سر او را ببرند خون از رگهای وی بجهد حشرات ماهیها