- سکیر
- هماره مست
معنی سکیر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خبه کردن، چشم دیگری بستن
سیامست لول لول
نیکو یاد گیرنده، نیکو حافظه
دیگر
سر کننده رونده، جاری روان، همه جمیع، باقی چیزی باقی مردم دیگر: شاگردان حروفچین پنج نفر عمله طبع ده نفر سایر هفت نفر، جمع سایرین. توضیح بعضی پندارند که سایر (سائر) در عربی به معنی همه و جمیع است و بمعنی بقیه نیامده. این قول اشتباه است: (السائر الباقی)
بیمار شکم، بزرگ شکم اسپ
پوشیده، مستور سیر، 61 مثقال
یار و دوست خالص
گیاه، سرچشمه مخفف سه دیر ساختمانی که نعمان بن منذر برای بهرام گور ساخته بود
تخت پادشاه
زغال افروخته
میانجی، سفراء جمع
آتش افروخته و سوزان، دوزخ
کارد
جست آلیز، جفته جفتک
سراپا خاموش همیشه خاموش
افتادن باد
مونث سکران مست زن
زمانه و روزگار
سپاسگزار، پا جوش شاخه که از بن درخت بر آید، نو شاخه ستاک، کرک جوجه، رمکان موی زهار، نهال رز، ریزه برگ، موی سست ستور شیرده که علف اندک خورد و شیر بسیار دهد شکور، سپاسگزار شاکر
آتش افروخته، زبانۀ آتش
زغال افروخته، آتش، نان روغنی
انکار، دگرگونی، امر سخت و دشوار
نکیر و منکر: نام دو فرشته که می گویند پس از مردن انسان در گور او حاضر می شوند و از اعمالی که در دنیا مرتکب شده پرسش می کنند
نکیر و منکر: نام دو فرشته که می گویند پس از مردن انسان در گور او حاضر می شوند و از اعمالی که در دنیا مرتکب شده پرسش می کنند
مستور، پوشیده، برای مثال ور درآید محرمی دور از گزند / برگشایند آن ستیران روی بند (مولوی - ۱۳۱) ، عفیف، پاک دامن، پارسا
افسانه گو در شب، مصاحب شب، کنایه از دهر، روزگار
باقی چیزی، باقی مردم، دیگر، سیر کننده، رونده، جاری، روان، کنایه از داستان شده و مشهور میان مردم، همه، جمیع
شخصی که به نمایندگی از جانب یک دولت در پایتخت دولت دیگر اقامت دارد، ایلچی، اصلاح کننده میان دو قوم، میانجی
سفیرکبیر: نمایندۀ عالی سیاسی یک دولت در کشور دیگر که کار های سفارت خانه را در آن کشور اداره می کند
سفیرکبیر: نمایندۀ عالی سیاسی یک دولت در کشور دیگر که کار های سفارت خانه را در آن کشور اداره می کند
شلیل، درختی از تیرۀ گل سرخیان با میوه ای لطیف و شیرین و شبیه زردآلو به رنگ سرخ و زرد، رنگینان، رنگینا، تالانه، شفترنگ، شفرنگ، تالانک، مالانک، شلیر
اندیشه مند مینیتار
شکسته