- سکوا
- آش سرکه
معنی سکوا - جستجوی لغت در جدول جو
- سکوا
- آش سرکه، آش بلغور که در آن سرکه بریزند، سکبا، سکباج
- سکوا ((س))
- آش سرکه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ندانسته
خاموشی
آشی که از سرکه و گوشت و بلغور و میوه خشک پزند و آن چنانست که گندم را بلغور کنند و در سرکه بخیسانند و خشک کنند و هر وقت که خواهند صرف نمایند سرکه با آش سرکه
آرمیدن، آرامش، آرام
چاه تنگ دهانه
افتادن باد
خاموش شدن، خاموشی
آب ریزان آب ریخته
اشتباهاً، از روی غفلت و فراموشی، پاسی از شب، آغاز شب، نا آگاهانه از روی سهو اشتباها مقابل عمدا
حدیث، سخن، افسانه، برای مثال چند دهی وعدۀ دروغ همی چند / چند فروشی به من تو این سرو سروا (اورمزدی - شاعران بی دیوان - ۲۷۵) ، شعر
ساکت شدن، خاموش شدن، آرام شدن، خاموشی، در موسیقی بخشی از یک میزان که ساز نواخته نمی شود یا خواننده نمی خواند ولی زمان آن رعایت می شود
آش سرکه، آش بلغور که در آن سرکه بریزند، سکوا، سکباج، برای مثال گر برای شوربایی بر در این ها روی / اولت سکبا دهند از چهره آنگه شوربا (خاقانی - ۲)
گله کردن، شکایت کردن، گله و ناله، شکوه، شکایت
اسقف، پیشوا، خطیب و واعظ عیسوی، بالاتر از کشیش
آرمیدگی و اقامت در جایی، جای ساکن شدن، جای اقامت، خانه، مسکن
عمارتی که پیشگاه آن گشاده بود
قرار گرفتن و از حرکت ایستادن، آرمیدن، آرامش یافتن، مقابل حرکت، آرامش
Stillness
Silence, Quietness
тишина
тишина
Stille
Ruhe, Stille
тишина , тиша
cisza