صمغی است که آن را به عربی مصطکی خوانند. (برهان) (جهانگیری). مصطکی و گویند سقز. (الفاظ الادویه). علک است که به مستکی مشهور است و مصطکی معرب آن است. (آنندراج)
صمغی است که آن را به عربی مصطکی خوانند. (برهان) (جهانگیری). مصطکی و گویند سقز. (الفاظ الادویه). علک است که به مستکی مشهور است و مصطکی معرب آن است. (آنندراج)
منسوب به سیستان چه سیستان را سکزستان گویند. (غیاث). سکز. سیستان. سجزی. سجستان. سکستان. سکزی. سیستانی: همانا که آن سکزی جنگجوی که چندان همی برشمردی تو روی. فردوسی. سکزی امیر حرس بر وی موکل بود. (تاریخ بیهقی). چه خانه ست این کزو گشت این گشن لشکر یکی هندو یکی سکزی یکی بستی. ناصرخسرو. توان بردن هنوز از جای جنگت دریده زهرۀ سکزی به زنبر. ناصرخسرو. فزون شد دولتت تا بازگشتی ز جنگ سکزیان دیومنظر. ازرقی. رجوع به سگزی شود
منسوب به سیستان چه سیستان را سکزستان گویند. (غیاث). سکز. سیستان. سجزی. سجستان. سکستان. سکزی. سیستانی: همانا که آن سکزی جنگجوی که چندان همی برشمردی تو روی. فردوسی. سکزی امیر حرس بر وی موکل بود. (تاریخ بیهقی). چه خانه ست این کزو گشت این گشن لشکر یکی هندو یکی سکزی یکی بستی. ناصرخسرو. توان بردن هنوز از جای جنگت دریده زهرۀ سکزی به زنبر. ناصرخسرو. فزون شد دولتت تا بازگشتی ز جنگ سکزیان دیومنظر. ازرقی. رجوع به سگزی شود
دهی جزء دهستان افشاریۀ بخش آوج شهرستان قزوین، دارای 427تن سکنه است. آب آن از رودخانه خررود و محصول آن غلات و باغات میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی جزء دهستان افشاریۀ بخش آوج شهرستان قزوین، دارای 427تن سکنه است. آب آن از رودخانه خررود و محصول آن غلات و باغات میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
واژه پارسی است سغز ازدویی (صمغ) که از پسته خود روی یا بنه به دست آورند و گلوله ای از آن را بخایند و بجوند وینجی (گویش گیلکی) غندرون (گویش اسپهانی)، نام شهری است در کردستان سکز صمغی که از گونه های مختلف پسته وحشی یا ساقه درخت بنه به دست آورند و از آن اسانسی حاصل گردد صمغ درخت. یا سقز تلخ. سقز طبیعی که از درخت بنه خارج میشود و با شن و برگ و خاشاک پای درخت مخلوط است
واژه پارسی است سغز ازدویی (صمغ) که از پسته خود روی یا بنه به دست آورند و گلوله ای از آن را بخایند و بجوند وینجی (گویش گیلکی) غندرون (گویش اسپهانی)، نام شهری است در کردستان سکز صمغی که از گونه های مختلف پسته وحشی یا ساقه درخت بنه به دست آورند و از آن اسانسی حاصل گردد صمغ درخت. یا سقز تلخ. سقز طبیعی که از درخت بنه خارج میشود و با شن و برگ و خاشاک پای درخت مخلوط است
پر کردن، بستن دهانه جو را، شیرین کردن شکر زدن، تاری چشم، کاهش گرمی مستی، باده مست کننده پارسی تازی گشته شکر، خرمای شکری بستن بند آب بستن سد نهر، بند و سدی که پیش آب رود بندند. یا سکر طبع. بستگی شاعر: ... و سکر طبع گشاده شود. مستی (شراب و غیره) مقابل هوشیاری، حالتی که بر اثر نوشیدن باده و غیره در شخص ایجاد شود، آنچه که مست گراند
پر کردن، بستن دهانه جو را، شیرین کردن شکر زدن، تاری چشم، کاهش گرمی مستی، باده مست کننده پارسی تازی گشته شکر، خرمای شکری بستن بند آب بستن سد نهر، بند و سدی که پیش آب رود بندند. یا سکر طبع. بستگی شاعر: ... و سکر طبع گشاده شود. مستی (شراب و غیره) مقابل هوشیاری، حالتی که بر اثر نوشیدن باده و غیره در شخص ایجاد شود، آنچه که مست گراند
هر چیز که رنگ آن مانند علف و برگهای درخت در فصل بهار باشد، توضیح سبز یکی از رنگهای فرعی است ولی در عکاسی اصلی است و آن رنگی است که از ترکیب دو رنگ اصلی زرد و آبی بدست آید. یا سبز سیر. اگر زرد و آبی بسیار سیر را با هم مخلوط کنند سبز سیر به دست آید. یا سبز علفی. اگر زرد و آبی را طوری مخلوط کنند که زرد آن بیشتر باشد علفی میشود، شاداب تر و تازه (درخت و جز آن) مقابل خشک، شمشیر، خنجر، سبز چهره، معشوق. یا خط سبز. موی اندک که بر پشت لب و روی نوجوانان روییده شود
هر چیز که رنگ آن مانند علف و برگهای درخت در فصل بهار باشد، توضیح سبز یکی از رنگهای فرعی است ولی در عکاسی اصلی است و آن رنگی است که از ترکیب دو رنگ اصلی زرد و آبی بدست آید. یا سبز سیر. اگر زرد و آبی بسیار سیر را با هم مخلوط کنند سبز سیر به دست آید. یا سبز علفی. اگر زرد و آبی را طوری مخلوط کنند که زرد آن بیشتر باشد علفی میشود، شاداب تر و تازه (درخت و جز آن) مقابل خشک، شمشیر، خنجر، سبز چهره، معشوق. یا خط سبز. موی اندک که بر پشت لب و روی نوجوانان روییده شود