جدول جو
جدول جو

معنی سکاکیه - جستجوی لغت در جدول جو

سکاکیه(سَکْ کا کی یَ)
اصحاب ابوجعفر محمد بن خلیل سکاک از متکلمین شیعۀ امامیه. اینان در اصل امامت پیرو عقیدۀ هشام بوده اند. (هشام بن الحکم). رجوع به سکاک و به خاندان نوبختی ص 72 و 257 شود
لغت نامه دهخدا
سکاکیه
پیروان ابو جعفر محمد بن خلیل سکاک اند که خود از شاگردان هشام بن الحکم بود در (کتاب التوحید) خود خدا را دارای پیکر دانسته است
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سماکچه
تصویر سماکچه
ساماکچه، سینه بند، پیش بند، سینه بند زنان، پستان بند، سماچه، سماخچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبائیه
تصویر سبائیه
فرقه ای از غلاه شیعه، پیروان عبدالله بن سبا که امیرالمومنین علی را خدا می خوانده اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکاکین
تصویر شکاکین
شکاک، کسانی که در عقاید مذهبی شک می آورند، در فلسفه جمعی از حکما که معتقد بودند علم به چیزی که ورای تجربه قرار داشته باشد محال است و در هیچ امری نباید رای و حکم قطعی داد و همۀ امور را باید با شک و شبهه تلقی کرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دکاکین
تصویر دکاکین
دکّان ها، مغازه ها، جمع واژۀ دکّان
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
جمع واژۀ سکّین. به معنی کارد. (دهار) (آنندراج) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نام محلی کنار راه خرم آباد به دزفول میان اسفندری و ویسیان در 581100 متری تهران
لغت نامه دهخدا
(سَکْ کا)
از ماوراءالنهر بود، و اهل سمرقند به او بسیار معتقد بودند، و بی نهایت تعریف میکنند. اما در موقعی که در سمرقندبودم. هرچند تفحص نمودم که از نتایج طبع او چیزی معلوم کنم چنانکه تعریف میکنند پیدا نشد. از همه جوابی که عاجز می شدند سخن ایشان این بود که همه ابیات خوب مولانا لطفی از اوست که بنام خود کرده است. اما در ماوراءالنهر امثال این سخنان مکابره بی مزه بسیار است. این مطلع را بمولانا سکاکی اسناد میکنند. (ترکی) :
نی ناز بونی شیوه دو رای جادو گو زلوک شوخ و شنگ
کبک دری طاوس را ایوق البته یورفتار دینک.
(مجالس النفایس ص 51)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سواخیه
تصویر سواخیه
آب و گل بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاسیه
تصویر سیاسیه
مونث سیاسی شهرمداریک ساستاریک وینارتاریک مونث سیاسی روابط سیاسیه
فرهنگ لغت هوشیار
از پارسی شک کنندگان پر گمانان جمع شکاک در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) شکاکان شک کنندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکاکیت
تصویر شکاکیت
شکاک بودن شک بودن، منکر حصول علم قطعی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عکاکیز
تصویر عکاکیز
جمع عکاره، دستوار نیزه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عکابیه
تصویر عکابیه
برگ بیدی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاکویه
تصویر کاکویه
برادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوادیه
تصویر سوادیه
توکا از پرند گان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواسیه
تصویر سواسیه
تبریزی از درختان، جمع سواء، مانندان، جزها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سناهیه
تصویر سناهیه
پرداخت های کاستی (کاست قسط)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکانیه
تصویر رکانیه
استوانی، آرمیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکاکین
تصویر سکاکین
جمع سکین، کارد ها دشنه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکاکیه
تصویر شکاکیه
از پارسی شکداشت پر گمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکاکه
تصویر سکاکه
پستی فرومایگی با آرش های سکاک خود رای خود سر مرد، گوش کوچولو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماکچه
تصویر سماکچه
سینه بند زنان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع دکان، کرپه ها دوکان ها سکو بلندی، جایی که کاسب اجناس خود را در آن نهد و فروشد. حجره داد و ستد جمع دکاکین، تخته ای که روی آن نشینند نیمکت
فرهنگ لغت هوشیار
نفرین گویان پیروان عبدالله سباکه بیش از همگان سه خلیفه را نفرین می کردند و علی علیه السلام را خدا می دانستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سباهیه
تصویر سباهیه
خودپسند خود خواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سباعیه
تصویر سباعیه
مونث سباعی هفت پاره هفت بند مونث سباعی جمع سباعیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سداسیه
تصویر سداسیه
ششم بزرگ زبانزدی درخنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماکین
تصویر سماکین
جمع سماک ماهی فروشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دکاکین
تصویر دکاکین
((دَ))
جمع دکان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سماکچه
تصویر سماکچه
((سَ چَ یا چِ))
سینه بند زنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاکویه
تصویر کاکویه
((یَ))
برادر مادر، دایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکاکیت
تصویر شکاکیت
Skepticism
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شکاکیت
تصویر شکاکیت
скептицизм
دیکشنری فارسی به روسی