جدول جو
جدول جو

معنی سپیدگندمه - جستجوی لغت در جدول جو

سپیدگندمه(سَ / سِ گَ دُمَ / مِ)
نصی. سبط. (محمود بن عمر) (السامی فی السامی) : الالماع، زمین باسپیدگندمه شدن. الاطراف، بسیارسپیدگندمه شدن زمین. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سپیدنامه
تصویر سپیدنامه
شخص پرهیزکار و مؤمن و درست کار
فرهنگ فارسی عمید
(سَ / سِ مَ / مِ)
کنایه از مردم صالح و پرهیزکار و درستکار. (برهان) (آنندراج). صالح درستکار چنانکه سیه نامه فاسق و بدکار. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
نامه سفید، کسی که نامه عملش سفید است و گناهی در آن ثبت نشده مومن پارسا متقی
فرهنگ لغت هوشیار