جدول جو
جدول جو

معنی سپیدچشمی - جستجوی لغت در جدول جو

سپیدچشمی
(سَ / سِ چَ / چِ)
زشتی. بیحیایی و سماجت. (آنندراج) :
علاج حرص قلمزن برشوه نتوان کرد
سپیدچشمی نرگس به توتیا نرود.
محسن تأثیر (از آنندراج).
و رجوع به سفیدچشم و سفیدچشمی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ضعف و ناتوانی چشم در اثر پیری که به دلیل ضعیف شدن قدرت تطابق عدسی چشم به وجود می آید و با استفاده از عینک های مخصوص اصلاح می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپیدچشم
تصویر سپیدچشم
خیره، لجوج، پررو، بی شرم
فرهنگ فارسی عمید
(سَ / سِ چَ)
بیحیایی و سماجت. (آنندراج) (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ چَ / چَ)
خیره. لجوج. بی حیا: مکاره ای است اندر خشم، سیاه کاره ای سپیدچشم. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(اِ چَ / چِ مَ / مِ)
نوعی از بیجاذی از اشباه یاقوت. ابوریحان بیرونی در الجماهر آرد: اما اسپیدچشمه راحمزه در جواهر ذکر کرده و گوید آن جوهریست همچون بیجاذی. و نصر بن احمد بن الخطیبی آرد که آن سنگی است که از زمین مغرب بمصر آرند پست تر از یاقوت و صافی تر از بیجاذی و برنگ سیرتر از لعل بدخشی مسمی به اسپیدچشمه و معروف به غروی است و بهای یک مثقال آن بالغ بر سی دینار مغربی است و او گفت که من از اسپیدچشمه جز مهره هائی که وزن هریک، یک مثقال بود ندیده ام. و ابوالقاسم بن صالح کرمانی گوید که اسپیدچشمه شبیه به جزع ولی شفاف تر از آنست و در آن دخانیتی است و شیعۀ فارس از آن انگشتری کنند و سبب این امر و جلب آن از ناحیۀ مغرب ظهور اصحاب مصر است بمغرب پیش از ورود آنان بمصر. و هم او گوید آنرا قیمت بسیار نیست، چه غیرشیعه بدان رغبت ندارند و نصر گوید: اسپیدچشمه نوعی است از بیجاذی و در آن زردی عقیق رومی و رنگی نیکوست و درتحسین آن گوید که نگین انگشتری بدان کنند. کندی گفته است: اسپیدچشمه به رنگ سرخ سیر است و رنگ بنفش با آن ممزوج نیست بلکه شائبۀ زردی که بسرخی روشن زند، در آن دیده میشود و آن سخت رطب است و نوعی از وی صافی تر و شبیه به عقیق رومی است و در لون از خرجون اختلاف دارد و به زردول معروف است و نوعی دیگر که بزردی زند و سخت و عدیم الماء و معروف به تاربان است. (الجماهر بیرونی صص 89- 90)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ مَ / مِ)
جوهر و عرق می است که چون مصعد شود سرخی آن بسپیدی تبدیل می یابد. (آنندراج) (انجمن آرا) :
غم اگرت بعرق و پی، زردمیش حریف نی
ریز در آن سپیدمی، اینت گلاب عنبری.
مطلق رازی (از آنندراج و انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیرچشمی
تصویر پیرچشمی
((چَ))
عارضه ای که در نتیجه کار زیاد یا پیری در چشم ظاهر می گردد
فرهنگ فارسی معین